بسم رب الشهدا و الصدیقین والصالحین
یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فدخلی فی عبادی و دخلی جنتی
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان حمد و سپاس بی قیاس خداوندی را سزاست که نامش کریم و کرمش علیم است و با درود وسلام خدمت آخرین فرستاده پاک او اشرف النبیاء محمد مصطفی (ع) که نام مقدسش زینت نزای عالم آفرینش و مهر وولای ایشان المروه الوثقی عرفان و بینش بار خدایا دلی دارم آکنده از گناه و معاصی قلبی دارم زنگار گرفته ایمانی دارم ضعیف اراده ای دارم سست اما هدفی دارم عالی و مقصدی والا و آن لقاء به سوی توست مرا ببخش از گناهانم درگذر زیرا تو رحیم هستی .
ای نیک نکرده بر بدیها کرده، وانگه به خلامی خود تمنا کرده / برعقبی مکن تکبر که هرگزنبود، ده ناکرده چوکرده کرده چون ناکرده
ولییک دفعه از کربلای حسین ندای به گوشم رسید که با خود تصمیم گرفتم به جبهه بروم پیش خود گفتم باید دو راه پیش بگیرم اول اینکه حسین و او مانند شهدای عملیاتهای قبل با تمام قدرت رفتن راه انتخاب کنم و به صف شهدا که خدا خواست بپیوندم و دیگر اینکه در همین جا بمانم و راه پوچ و بی هدفی را دنبال کنم باز هر چه فکر کردم دیدم راه اولی بهتر است . ولی با همه اینها تقاضای عفو دارم از همه بودم ، امیدوارم که از گناهانم درگذری و خدایا مرا در رمز دوستان خود قرار دهی . خطاب به پدر ومادرم ای پدرومادرعزیزم مرا ببخشید از اینکه نتوانستم حق شما را آنچنان که باید شاید ادا کنم زیرا رضای خدا مستلزم رضای شماست از شما خواهش می کنم امام را دعا کنید ای پدر بزرگوارم مادر عزیزم و برادرم و خواهرم برسرمزار من آزادانه گریه کنید که شاید چندنفری فکر دلشان به حال من بسوزد و راه شهادت و جبهه رفتن را به پیش گیرند. و از دوستانم می خواهم که برای شادی روح من سنگرها را پرکنند که خالی گذاشتن این سنگرهاست به اسلام و خون شهدا است تو را شکر می کنم که خدای دانا راه شهادت راه برمن گشود.
چند قطعه شعر به عنوان یادبود که در سنگرم نوشتم شما را جلب می کنم
چون قصه عشق جاودانی شده ای چون ملائر قدس آسمانی شده اید
دانی که چه لطائفی است گل را به بهار هنگام شهادت آن چنان شده اید
نامش به لب لعل نیاز است علی (ع) برخلوتیان محرم رازست علی
از مسجد کوفه چون شهیدش کردند گفتند مگر اهل نماز است علی
از نفس شرور در عذابم چکنم از غفلت و جهل غرق خونم چه کنم
چون روز سئوال پرس اعمال مرا گویم که مپرس بی جوابم چکنم
در آخر نامه شما را به تقوی سفارش می کنم و از پدرم و مادرم می خواهم که حسین وار بر مزار من گریه بکنید و از شما خواهران و برادران می خواهم که فراگیری درس را انتخاب نموده که اگر در پیش از انقلاب 50 درصد مردم با سواد بودن ملتمان به این چنین روز گرفتار نمی شد از خدا بخواهید که این شهادت را نصیب من بکند انشاءالله و تمام گناهان مرا ببخشد از خواهر گرامیم می خواهم که او هم مرا ببخشد و انشاءالله درست را به پایان برسانید.
از همه می خواهم که این رهنمودهای مرا با جان و دل پذیرا باشید. وصیت نامه مرا آیت الله کمساری بخواند . دیگر عرضی ندارم و شما را به خدا می سپارم. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار. از همه شما التماس دعا و عفو دارم والسلام علیکم و رحمه الله وبرکاته
يكم مهر 1346، در روستاي دشتخاك از توابع شهرستان زرند بهدنيا آمد. پدرشحسين، كارگر شركت ذغالسنگ بود و مادرش خانم نام داشت. تا سوم متوسطه درس خواند، به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. چهارم دي 1365، در جزيره امالرصاص بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسيد. پيكر وي مدتها در منطقه به جاماند و پس از تفحص سال 1374، در گلزار شهداي زادگاهش به خاك سپرده شد.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه