به نام خدای منان
وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ
خدایا از مرحمت و مهربانیت سپاسگزارم که مرا فراخواندی به سوی خودت.
خدایا ازت سپاسگزارم که مرا توفیق نبرد علیه کفر دادی.
خدایا ازت سپاسگزارم که انقلاب اسلامی را پیورز گردانیدی.
خدایا ازت سپاسگزارم که امام را برای راهنمایی و نجات ما از چنگال کفر پهلوی و استکبار قرار دادی.
خدایا از نعمت های توشاکرم. خدایا تو رئوفی، کریمی، رحیمی، غفوری، ستاری، علامی، بخشاینده ای، یگانه ای، مجیدی، آگاهی، منزهی و برترین و والاترین هستی.
خدایا برای شکست دشمنم، دشمن کافرم همین بس که من به تو دلبسته ام و امیدم به توست و رضای تو را می خواهم و قدم در راه تو برمی دارم ولی او امیدش به توپ و تانک و وسیله های ساخت آمریکا و شوروی و از یاد تو مهربان رفته و ذکر تو را فراموش کرده. البته منظورم این است که هدفش راه و مکتب رسول تو نیست.
اما ای خدای مهربان تو از قلب فرمانده مان آگاهی و خودت امام زمان را فرمانده مان قرار دادی. از قلب اماممان خمینی بت شکن آگاهی. از قلب آن نوجوانی که خودش را زیر تانک می اندازد آگاهی. از قلب همه رزمندگان اسلام آگاهی و می دانی که هدف چیست. ما را به هدفمان که خودت هستی و نزدیک شدن به خودت برسان.
خدایا تو به ما نعمت های زیادی دادی. آن قدر نعمت دادی که قابل شمارش نیست و من به هیچ عنوان نمی توانم به اندازه آنها شکر تو را به جای آورم. ولی ای خدای مهربان تو رحیمی و بخشاینده و در شکر نعمات تو کوتاهی کرده ام. مرا به فضل و کرامتت عفو کن و از ناسپاسی ها و گناهانم درگذر. به حق رسولت و جانشینش و سرور شهدا درگذر از من گناهکار و ناشکر.
خدایا اینک برای احیای مکتب رسولت و پیغمبرم حضرت محمد(ص) به جهاد برخاسته ام و با کفار و کفر جهانی جهاد می کنم و انشاءالله به حول و قوه خودت ریشه های کفر و ظلم را قطع می گردانم البته خودت یاری ام کن که اگر تو کمک نکنی من هیچ هستم حتی هیچ هم نیستم. از هیچ کمترم. خدایا انقلاب اسلامیمان را در پناه خودت مصون و محفوظ بدار و آن را به قیام مهدی(عج) متصل بگردان و جهانی کن.
خدایا امام و قلب تپنده امت را تا انقلاب مهدی نگهدار.
خدایا تو را به حق علی، به حق سرور شهیدان سوگندت می دهم که هرچند ما به اندازه ای که باید، عبادت تو را به جا نمی آوریم و نیاورده ایم ولی تو از در بخشش و کرم و رحمتت نظرت را از ما برنگردان که اگر نظرت را برگردانی سرگردان می شویم.
خدایا فرج مهدی را نزدیک بگردان.
خدایا من هیچ ندارم که به ملت مسلمان ایران هدیه کنم که رضای تو نیز در آن باشد به جز یک جان ناقابل که برای رضای تو می خواهم خونم بر کربلای ایران ریخته شود تا شاهد رسالتم باشد.
خدایا به من توفیق رستگاری و شهادت عنایت بفرما.
فرزندم هادی:
اگر خدایم توفیق شهادت را به من داد، همه را به تقوا و صبر دعوت می کنم و از شما می خواهم که زینب گونه باشید و عمل کنید. خدای یکتا، همه خانواده های شهدا را صبر دهد. سرپرست خانواده باش و از یاد و ذکر خدا غافل مشو. بر جنازه و پیکر غرق خونم گریه نکنید. فقط برای شهدای کربلا گریه کنید و به همه بگوئید که برای اسلام خدمت کنند و دین خدا را یاری کنند و امام را تنها نگذارند تا خدای مهربان یاریتان نماید. رهرو حسین باشند و حسین وار عمل کنند.
فرزندم از مال دنیا مبلغ 3612 ریال دین بر گردن از شخص ناشناسی دارم که این مبلغ را روضه خوانی کنید تا دینم ادا شود و امیدوارم که خدا دین صاحبش را بدین کار راضی گرداند. وصیتنامه ام را در روز هفتم بخوانید و برای حسین عزاداری کنید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
بیستو پنجم بهمن 1326، در روستای سربنان از توابع شهرستان زرند به دنیا آمد. پدرش اکبر(فوت 1332) کشاورز بود و مادرش زهرا نامداشت. خواندن و نوشتن را میدانست. سال 1353، ازدواج کرد و صاحب دو پسر و دو دخترشد. کارمند شرکت ذغالسنگ بود، بهعنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و دوم اسفند 1362، در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش خمپاره شهید شد. پیکر وی مدتها در منطقه به جا ماند و پس از تفحص سال 1375، در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه