بسمه تعالی
مورخه 64/5/20
اینجانب محمد دوست محمدی چند خطی به عنوان وصیت می نویسم گرچه من قابلیت آن را ندارم که در جبهه بمیرم :
انا لله و انا الیه راجعون : ما از خداییم و به سوی خدا باز می گردیم. خدایا تو مرا می خوانی و من از تو روی می گردانم تو به من دوستی می کنی و من دشمنی می کنم. تو به ن مهر می ورزی و من نمی پذیرم گویا که من منتی بر تو دارم پس بر بنده نادانت رحم کن و این سرگذشت بنده گناهکاری است که اینک به خود آمده و این چنین در پیشگاه پروردگارش وصیت می نویسد. بنام الله درهم کوبنده ظلم و ستم به نام خدایی که به ما شعور داد تا خوب را از بد و زشت را از زیبا تشخیص داده و راه او را انتخاب کنیم. این بنده ناچیز وصیتی ندارم جز اینکه همانطور که می دانید هرکس باید بداند قبل از مرگش وصیتنامه اش را بنویسد و من هم هرچه زودتر بنویسم بهتر است چون مثل تمام مردم زمان مرگ خودم را نمی دانم اول چند جمله برای خانواده ام می نویسم . من از پدر و زن پدرم راضی هستم که 18 سال برای من زحمت کشیده اند تا من را به اینجا رساندند ولی من نتوانستم جبران زحماتتان را بکنم. از زن پدرم راضی هستم که به اندازه یک مادر برایم زحمت می کشید و من نمی فهمیدم که امیدوارم خدا به او اجر و صبر عنایت بفرماید و همچنین از برادران و دامادمان و خواهرم می خواهم که به خاطر مرگ من خدای نکرده ناشکری نکنند و بگویند خدایا راضی ام به رضای تو و در ضمن از خانواده ام می خواهم که در مرگ من گریه و زاری نکنند گرچه غم از دست دادن فرزند یا برادر سخت است و در پابیان از تمام خویشاوندان و دوستان حلالیت می طلبم و امیدوارم اگر بدی از من دیده اند مرا ببخشند و از من راضی باشند. در ضمن اگر وصیت نامه ام اشکال دارد به شما اجازه می دهم که آن را درست کنید.
محمد دوست محمدی
يكم فروردين 1345، در روستاي شاهرخآباد از توابع شهرستان كرمان به دنيا آمد. پدرش عباس، مغازهدار بود و مادرش صغري (فوت 1347) نام داشت. تا اول راهنمايي درس خواند. كارگر بود، به عنوان پاسدار وظيفه در جبهه حضور يافت. بيست و سوم بهمن 1364، در اروندرود بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. مزار وي در زادگاهش واقع است.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه