به نام خدا، به یاد خدا و به امید خدا
« الَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ»
آنانکه ایمان آوردند و از وطن هجرت گزیدند و در راه خدا با مال و جان جهاد کردند آنان را نزد خدا مقام بلندی است و همانان بالخصوص رستگاران و سعادتمندان دو عالمند.
به نام خدایی که جز فضلش امیدی ندارم و جز عدلش از چیزی ترس ندارم و جز به گفته او اعتماد ندارم و جز به رشته او چنگ نزنم . ستایش خاص خداست و حق اوست آنچنانکه شایسته و لایق اوست و تنها در برابر او سر تعظیم فرود می آورم.
از اینکه موفق شدم در جبهه حق علیه باطل شرکت کنم و بر علیه کفار بعثی این دست نشاندگان شرق و غرب جنایتکار که قصد نابودی اسلام و مسلمین را دارند بجنگم بسیار خوشحالم و از روی میل و رضای خود در این راه شرکت کردم و هیچ اجباری در کار نبوده و خدا را حمد و سپاس می گویم که چنین نعمتی را به من ارزانی کرد که در راهش و بر علیه دشمنانش مبارزه کنم تا در این جهاد مقدس بلکه اندک خدمتی کرده باشم و تا حدی دین خود را نسبت به اسلام ادا کرده باشم و شرکت در این جهاد مقدس وظیفه همه مسلمین است، هرکس به هر نحوی که از عهده اش بر می آید باید کمک کند، خواه کمک مادی باشد، خواه معنوی، خواه کم باشد، خواه زیاد مهم آن است که به طور خالص برای خدا باشد. به گفته رهبر کبیر انقلاب، مسئله اصلی ما امروز جنگ است و باید هرچه بیشتر به این مسئله توجه کرد تا انشاءالله به یاری خدا و با همت یکدیگر هرچه زودتر به این مسئله پایان دهیم. پس همیشه گوش به فرمان امام امت، امید مستضعفان جهان باشیم و رهنمودهای پیامبر گونه ایشان را سرمشق زندگی خود قرار دهیم و امروز روز نبرد و مبارزه است، روزی است که خدا می خواهد بنده اش را آزمایش کند و چه افتخاری بالاتر از این می تواند باشد که از این آزمایش الهی سرافراز بیرون بیاییم و چه چیز را می توان با وعده روح خدا روح الله مقایسه کنیم آنجا که می فرماید اگر کشته شوید سعادتمند هستید و اگر پیروز شوید باز هم سعادتمندید. خدایا در حال نوشتن وصیت نامه به تو بگویم ای خدا، ای پروردگارا، ای ربّ العالمین راضی ام به رضای تو، خدایا راضی هستم اگر بدنم قطعه قطعه شود ، خدایا راضی هستم اگر بدنم سوزانده و خاکستر شود، راضی هستم اگر پوست بدنم را زنده زنده از بدنم جدا کنند، راضی هستم اگر چشمهایم را بیرون آورند، راضی هستم اگر دستها و پاهایم را قطع کنند، اما اما اما خدایا هرگز راضی نیستم به اسلام و قرآن تو ضربه و لطمه ای وارد شود. راضی نیستم به رهبر عزیز ما، امام امت جسارت شود، خدایا شهادت در راهت را موقعی نصیبم گردان که گناهانم را آمرزیده باشی و مرا از لشکریان خود قرار ده زیرا سپاه تو فقط پیروزند و از حزب خویش قرار ده که حزب تو فقط رستگارند و از اولیاء خود قرارم ده زیرا اولیاء تو هستند که خوف و ترسی برایشان نیست و حزن و اندوهی ندارند. خدایا دینم را اصلاح کن که دین نگهدار کار من است و آخرتم را اصلاح کن که خانه پایدار من آنجاست.
از پدر و مادر مهربانم می خواهم که مرا ببخشید که نتوانستم فرزند خوبی برایتان باشم و از شما جداً خواستارم که از برای کشته شدن من آه و ناله نکنند که البته من به آرزوی حقیقی خود که برایش روز شماری می کردم و در انتظارش بودم رسیدم و از پدر و مادر و خواهرانم می خواهم که در مرگ من ماتم نگیرند و خوشحال باشند که شهید شدم. چنانچه شما گریه کنید من در نزد شهدا سرافکنده هستم و از شما می خواهم با شنیدن خبر شهادتم خدا را شکر کنید و سجده شکر به جا آورید که خداوند متعال چنین سعادت و لیاقتی بس عظیم را شامل حال منِ خوار و بی مقدار کرده است و دعایتان این باشد که شهادتم مورد قبول درگاه احدیت قرار گیرد و امیدوارم که آنقدر خوشحال شوید که از خوشحالی شهادتم گریه شوق کنید، نه گریه ماتم چون من به بهترین آرزوی خود که در طلبش بودم رسیدم و چنانچه جنازه ام به دست شما رسید در زادگاهم ده احمدی سربنان به خاک بسپارید و شربت و شیرینی بدهید که آن روز بهترین روز برای من است. البته جنازه ام را در قبرستان فعلی صلاح نمی دانم دفن کنید. در هر جای دیگر زمینش برای قبرستان مناسب و از لحاظ شرعی اشکال نداشته باشد دفن کنید. باز تأکید می کنم که در قبرستان فعلی راضی نیستم جنازه ام را به خاک بسپارید و در پایان بگویم که خاطرم نیست که به کسی بدهی داشته باشم ولی چنانچه کسی گفت که طلبکارم هست بدهی او را بپردازید (از پول خودم).
از خدای بزرگ فرج حضرت مهدی (عج) و طول عمر رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی و متصل شدن انقلاب اسلامی را به انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) و بر قراری حکومت اسلامی را در جهان خواستارم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار
نهم فروردین 1337، در روستای ده احمدی سربنان از توابع شهرستان زرند به دنیا آمد. پدرش احمد، کشاورز بود و مادرش زهرا نام داشت. تا پایان مقطع متوسطه درسخواند و دیپلم برق گرفت. پاسدار بود، نهم مرداد 1362، در مهران بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. مزار وی درگلزار شهدایزادگاهش واقع است.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه