محمد رضا حجت

این جوان رعنا، هشتم‌ آذرماه سال 1360 در بستان بر اثر اصابت ‌تركش به ناحیه سر، شهید شد.

بسم رب الشهداء (انفرواخفا فا ” وثقالا ” و جاهدوا با موالکم وانفسکم فی سبیل الله ذالکم خیرلکم ان کنتم تعلمون ) بیر و ن رو ید و سبک و گرا ن جهاد کنید .با مالها یتان و جا نهایتان در راه خدا آن بهتر است برای شما اگربدا نید . خدایا تو را شکر میگو یم که به من نعمتی عطا کرد ی که درراهت و وبرا ی تو درجهاد علیه کا فرا ن شرکت کنم .خدایا از تو میخواهم که به کسانیکه آرزوی شرکت دراین جهاد و جهاد های بزرگتری که درپیش داریم عطا فرما یی.این افتخار و سرافرازی را داریم که دراین جهاد فر مانده ما امام زمان است و این عملیات را امام خمینی تا ئید کرده اند .به خدا این لیا قت رادر خود نمی بینم که بگو یم شهید م .به سبب گناه زیادی که کرده ام ولی باز هم نا امید نیستم ان شا ء الله خدا می بخشدساعاتی بیشتر تا حمله باقی نما نده است همه برادرا ن در حال اماده شد ن هستند .خدایا ازتو میخواهم که ما را در این عملیات بیشتر یاری دهید هما نطورکه یاری داده ای وراست است گفته خدای بلند مر تبه چنان رعب و و حشتی دردل این منا فقان قرار داده که چنان ازصدای اذا ن و تکبیر ما میترسند که و قتی که برادرا ن مااذا ن میگویند در حالیکه چند صد متر با انها فاصله داریم رگبار گلو له را می بندند که صدای اذان رانشنوند از مر دم میخواهم که د ست از این امام برندارند و همیشه تا ظهور مهدی (عج)مستحکم و استوار اسلام را یاری نما یند .بسم الله الر حمن الرحیم ربنا افر غ علینا صبرا و ثبت اقدا منا و انصر نا علی القو م الکا فرین وصیت نامه ای را از سنگر برای شما خا نواده ام می نو یسم که دراین مدت که با شما بو دم فر زند خوبی برای شما نبو د م و جبرا ن محبتهای شما را نکردم میدا نم پدر و مادرم بعضی او قا ت شما را از خود رنجانده ام و شما را نارا حت کرد م اما ازشما میخواهم مرا عفو کنید (بخدا پشیما نم )اگر خدا وند شهادت را نصیبم کرد در شهادتم گریه نکنید زیرا هدیه کو جک شما هدیه نا قابل شما به پیشگاه امام زمان (عج)است و شما ناراحت نبا شید که نیستید ان شا ء الله . مقداری پو ل که دارم در هر را هی که پدرم صلا ح دانشت خر ج کنید و چو ن او ل ماه محر م بسوی جبهه حر کت کر ده بو دیم خمسم را ندا دم .صحبتی د یگر ندا رم و از شما میخواهم که در راه و هدفی که دنبال کرده اید استوار با شید .هیچ نارا حت نبا شید خدا وند همه شما را تا ئید فرماید . و السلام سا عت شش شب جمعه 60/9/6

بسم الله الر حمن الرحیم السلا م علی المهدی الذی وعد الله به الا مم ان یجمع به الکلم ویلم به الشعت ویعلا ءبه الارض عدلا وقسطا وینجز به وعد المومنین . سلام برمهدی انچنان که وعده داده خداوندبه او وجمیع امت ها راکه جمع کندبه وجود اوکلمات را یعنی اختلاف راازمیان بردارد ودین یکی شود وگرد اوردبه او پراکندگیهای را وپر کند به او زمین را از عدل ودادوانفاس فرماید به سبب او وعده فرحی که به مومنین داده شده . اولین فرزند خانواده درپنج اسفند سال 1341 مطابق با 28رمضان ماه خدا ونیایش باالله،ما هی که همه میهمان خدایند یکی ازبهترین و پر فضیلت فضیلت ترین ماهها در غروب آفتاب وقت استجابت دعا ،در خانواده ای مسلمان و متعهد که همچنین اجدا د آنها افرا دی مسلما ن و در پی احکام اسلا م بو دند طفلی زاده شد برای نا مگذاری او یکی ازبهترین نا مها را انتخا ب کردند او را محمد نا م گذاردند همنام با پیا مبراسلا م و همنام با تنها نجات د هنده انسا ن در این زمان امام مهدی (عج)است به دلیلی درشناسنا مه او را محمد رضا نام نهادند. د وران طفو لیت دردا مان پر مهر و محبت مادری که همواره درپی تکا مل خود و فرزند خود بو ده و درزیر سا یه پدری مهربا ن و کوشا سپری شد و او همان اوا ن با رفتارو اخلا ق اسلا می در خانواده آشنا میشد و از همان ز مان کو د کی گفتار و اخلا ق او را از سا یر کو د کان ممتا ز تر مینمود .در سن شش سالگی این لیا قت را پیدا کرد که با خا نواده خود به کربلا ،نجف ،سا مرا و …برو د و حد و د یکماه میهمان امام حسین (ع)و دیگر ائمه اطهار (ع)بو د و با امام خمینی که در ان زمان درنجف اشر ف تبعید بو دند د یدار نما ید .بعد از اجتما ع کو چک خا نواده می با یست اورا با اجتما ع بزرگتری (مدرسه آشنا کرد دراین مورد د قت عمل آمد که او رابه یکی ازبهتر ین و مذ هبی تر ین مدارس شهرفرستادند انجا به کمک استا دا ن متعهد و مسئو ل به فرا گیر ی درو س می پردازد وعلا و ه بردر وس کلا سیک در بر نامه های مذهبی که درمدرسه اجرا میشد شر کت می کرد .خلا صه د وران د بستان و را هنما یی در مدارس ملی احمدی و علوی که درآن زمان بهترین مدارس بشمارمی رفتند در و س خود را فرا گر فت همیشه درمورد ر فتار واخلا ق سرمشق بو د و مور د تمجید اولیا ء مدار س قرارمیگر فت همگا م با کتا بهای مدرسه با کتا بهای غیر در سی آشنا وما نو س بو د و به کتابهای آموزنده و نوارهای سخنرانی علاقه زیادی داشت از انها استفاده و در حفظ و نگهدار ی آنها میکو شد درایا م تا بستان کلا سها ئی که د رمسا جد و و تکایا برگزار میشد فرا موش نمی کر د و یکی ازشا گردا ن ممتاز این درسها به شمار میر فت . دران زمان بحرا نی که شیطا نهای کو چک و بزر گ ،فر هنگ استعماری و … انسا نها را با ز یچه قرار داده بو دند و از انها بهره کشی میکر دند جا معه را به او ج بد بختی وسیه روزی می کشید ند و جوانها را به دا مها می اندا ختند ازان منجلاب فساد کسا نی ر ها ئی یا فتند که فقط نجا ت دهنده خود الله را یا فته بو د و از او یاری خوا ستند محمد به لطف خدا با بینش مذهبی که دا شت راه راست تشخیص دادو درجلسا ت مذ هبی شر کت می کر د بخصو ص کلا س در س تفسیر قرآ ن واسلا م شناسی که حد ود چهار سال (یک شب در هفته )در زمان پیش از انقلاب و بعدازان درمنزل تشکیل میشد شرکت می کرد و ازبیا نات استاد انی از قبیل حجت الا سلا م حقیقی ,استادشگر ف و معلم شهید با هنر استفاده میکر د در این جلسا ت چهر ه صمیمی او و تلا و ت قرآ ن او برای دوستان فرا موش نشد نی است .حرف حق را می پذیرفت واز نا حق دوری می جست .

محمدرضا پنجم اسفندماه سال 1341 مصادف با ماه مبارک رمضان در شهر كرمان به دنیا آمد. پدرش‌ جواد، دندان‌ساز بود و مادرش مطهره نام داشت. این فرزند عزیز خانواده حجت، سعادت داشت که در شش سالگی همراه با دیگر اعضای خانواده به مدت یک ماه را در شهرهای کربلا، نجف، سامرا و کاظمین سپری کند و از الطاف نورانی ائمه علیهم‌السلام بهره گیرد و از نزدیک حضرت روح‌الله الخمینی را زیارت کند.
محمدرضا در دوران تحصیل علاوه بر تلاش برای خوب آموختن کتاب‌های درسی، به مطالعه کتاب‌های دینی و گوش دادن به نوارهای سخنرانی مذهبی نیز اهتمام داشت. قبل از پیروزی انقلاب در جلساتی شرکت می‌کرد که سخنرانان آن اساتیدی هم‌چون آیت‌الله حقیقی، استاد شگرف و شهید باهنر بودند.
محمدرضا تا سوم ‌متوسطه درس خواند و پس از آن به اقتضای وضعیت کشور و جنگ تحمیل شده، به‌ عنوان بسیجی دوره‌های آموزشی رزمی را سپری کرد و در جبهه حضور یافت.
این جوان رعنا، هشتم‌ آذرماه سال 1360 در بستان بر اثر اصابت ‌تركش به ناحیه سر، شهید شد.

مزار وی ‌در گلزار شهدای کرمان قطعه 1، ردیف 2، شماره 1 واقع است.