محمد ستوبر

بسم الله الرحمن الرحیم
اشهد ان لا اله الا الله شهادت می دهم که جز الله خدایی نیست.
اشهد ان محمد عبده و رسوله شهادت می دهم بدرستی محمد بنده و فرستاده خداست.
اشهد ان علی ولی الله و شهادت می دهم که علی ولی خداست.
و من که هم اکنون به شهادت خدای خود پیامبر خود و ولی خود اشاره کردم لازم است که شهادت بدهم و گواهی قرآن کتاب آسمانی انسانها و برنامه زندگی آنها بوسیله پیامبران از طرف خدا نازل شده است و اوست کتابی بزرگ و برنامه زندگی انسانهاست و هدیه ای است که از طرف […] باقیمانده است پس شما مسلمانان همانگونه که شهیدان راه قرآن را رفتند و برای اجرای احکام الهی حتی از جان خود گذشتند شما نیز قرآن را یاری کنید البته خودش فرموده ما قرآن را یاری و نگهداری خواهیم کرد ولی این گفته واسطه می خواهد بیایید ای برادران مسلمان واسطه یاری قرآن بشویم و در این راه جانهای خود را نثار کنید. ای مسلمانان همانگونه می دانید امروز دشمن ما صدام و آمریکا می خواهند هدیه پیامبر را از بین ببرند و بر ما واجب است که از قرآن دفاع کنیم امروز جنگ ما جنگ با عراق  نیست جنگ با دشمنان قرآن است صدام یک جنایت کار است و احکام قرآن را زیر پا گذاشته و پایمال کرده است. این جنگ جنگ کفر و ایمان است اگر به روز قیامت ایمان دارید اگر به خدا ایمان دارید اگر پیامبر اسلام را محمد را پیامبر خود قبول دارید و اگر ولی علی ایمان دارید اگر امامت دوازده امام را قبول دارید اگر لااقل می گویم اگر دین اسلام را قبول دارید دشمنان اسلام به وسیله این جنگ می خواهند درخت اسلام را از بن برکنند و ریشه های آن را بسوزانند ریشه این درخت در ایران است در این انقلاب اسلامی است امام عزیز است خون شهیدان است فرزندان شهیدان هستند البته نمی گویم خود امام است هدف اوست هدف فرزندان شهیدان است و هدف شهیدان است. می خواهند امروز ریشه نونهال درخت اسلام را در ایران سرنگون کنند بیایید در جنگ شریک رزمندگان شوید و آنها را تنها نگذارید امام را تنها نگذارید بیایید از ایمان خود و هدف خود اگر مسلمان هستید دفاع کنید و به ریسمان الهی که همان اتحاد است چنگ بزنید و متحد شوید و به دشمن بفهمانید که اسلام دین سازش ناپذیر است بفهمانید که از حسین درس گرفته اید نشان دهید از علی درس شجاعت را آموخته اید ای رزمندگان من به عنوان همسنگر شما به شما این توصیه را می کنم که نگذارید امام تنها بماند نگذارید دشمن به هدف خود برسد نگذارید دشمن دست بچه مسلمانان را بگیرد و به عنوان اسیر ببرد و در شهر بگرداند نگذارید خون شهیدان و هدف آنها از بین برود از قرآن و عترت پیامبر دفاع کنید نگذارید حق در گلوها خفه شود و به جایش باطل بر سر زبانها و در دادگاهها حاکم باشد نگذارید بر ناموس و شرف مسلمین ظلمی و تعدی بشود و خلاصه هم سنگرانم تا اثبات کلمه و حرف امام جنگ را ادامه دهید تا رفع تمامی فتنه در تمامی عالم و جهان در هر کجای کره زمین هدف شهیدان این بود هدف من این جنگ باید تا حاکمین پرچم عزیز و عدالت خواه اسلام بر تمامی نقاط جهان ادامه یابد و تا کلمه حق و دستورات قرآن به تمامی بندگان خدا عدالت و مساوات بدهند و همه از عدل و مساوات برخوردار گردند.
اگر این صدام امروز بر مسلمین حاکم شود بر پیر و جوان کوچک و بزرگ پیر رحم نمی کند و بر شرف و ناموس مسلمین تجاوز می کند و دین اسلام را به کلی از بین می برد و بر شما مسلمانان شیعه و سنی واجب است که  از ولایت اطاعت کنید اگر دستور جهاد داد فرمانبردار باشید و کوتاهی نکنید.
و از مردن هراس نداشته باشید زیرا خداوند می فرماید آنهایی که در راه ما جهاد می کنند چه به مال و چه با جان ما به آنها اهمیت می دهیم و پاداش بسیار بزرگ دارند مسلمان نه تنها از کشته شدن در راه خدا هراس ندارد بلکه افتخار می کند زیرا در دین اسلام درجه ای دیگر از کشته شدن در راه خدا بالاتر نیست و شهید به بالاترین مرتبه انسانیت رسیده است شهید گرچه از این دنیای فانی می رود ولی زنده است و نورش همیشه می تابد و شامل حال مسلمین و حافظان قرآن است خداوند می فرماید آنهایی که در راه خدا [شهید می شوند] مرده مپندارید بلکه زنده اند و نزد خدای خود روزی می خورند و در ناز و نعمتند شما که در راه خدا جهاد می کنید اگر شهید شوید به بالاترین مرتبه رسیده اید و اگر زنده بمانید افتخاری است برای شما زیرا وظیفه  خود را انجام داده اید و دیگر هیچ تکلیف ندارید شما ترس شکست ندارید زیرا برای خدا می جنگید و هدف شما گسترش اسلام و حفظ آزادی و شرف و انسانیت و برنامه های حیات بخش اسلام است. مگر نه که امام حسین به ظاهر همه یاران و خودش کشته شدولی خون آنها بود که هدفشان را به مقصد برد شما هم پیرو حسین هستید باید هدف حسین را دنبال کنید شکست در دین اسلام معنی ندارد شما که برای خدا می جنگید شما پیروزید و پیروزی از شما. خدا شما را پیروز می کند به خدا توکل کنید و از او پیروزی بخواهید.
و ای امت حزب الله ای حزب خدا و ای گروه خدا شما لشکر خدا هستید امام وظیفه سنگینی بر دوش دارد او را یاری کنید او را تنها نگذارید او وظیفه دارد که ملتها را بیدار کند و دین اسلام را باز دیگر در جهان سرافراز کند زمینه حکومت محمدی را فراهم کند او وظیفه دارد زمینه فرج امام زمان را فراهم کند او وظیفه دارد حکومت الله را بر جهان حاکم کند انسانها را از تاریکی برهاند و به روشنی برساند. انسان را از سقوط نجات دهد و صعود برساند او ولی شماست بر شماست که او را یاری کنید و او را تنها نگذارید . یاران او شهیدان بودند اسیران بودند و شما امت حاضر حزب اللهی بودید مفقودین بودند و فعلا شما دست دارید او را یاری کنید خدا به شما پاداشی بزرگ خواهد داد شما را با شهیدان محشور خواهد کرد .
و ای مادران شهدا در داغ فرزندانتان صبور باشید صبر و شکیبایی را بر خود حاکم کنید در داغ آنها اشک نریزید. ای فاطمه های دوران و ای زینب های زمان ای سمیه های تاریخ ای صابران صابر مگر شما از زینب عزیزتر هستید آن روز عاشورا بیاد بیاورید زینب داغ شش برادر دید داغ دو فرزند دید بهتر بگویم داغ هفتاد عزیز دید ولی چنان شجاعت داشت و رشادت از خود نشان داد که در مجلس یزید کاخ یزید را به لرزه در آورد شما ها هم باید در مرگ عزیزانتان همچون زینب باشید و کاخ سفید کرملین کاخ بغداد و کاخ استبداد را به لرزه در بیاورید افتخار کنید که فرزندتان در راه خدا شهید شده است و در روز قیامت شفیع شما خواهد شد. با این جمله ها مادرم نظرم بر تو و مادرهای شهدا هست. مادرم نمی گویم در داغ من گریه و عزاداری نکن. مادران شهدا نمی گویم در داغ فرزندانتان گریه و عزاداری نکنید چون کوچکتر از آنم که بر مادر شهیدی که فرزندی را در راه خدا داده دستور بدهم و حکم صادر کنم ولی می گویم در عزاداری اشک زیاد نریزید زیرا از مقام شهید شما کاسته می شود و صدایتان را بلند نکنید که دشمن شاد بشود بگوید فرزندتان را گرفتم و داغدارت کردم و صدایتان را بلند نکنید که صدایتان را نامحرم بشنود زیرا نمی خواهم صدای گریه شماها را نامحرم بشنود نه من نمی خواهم دینم نمی خواهد.
و ای خواهرم تو در مرگ من چادر سیاه بر تن مکن نمی گویم چادر سیاه نپوش می گویم برای اینکه من در راه دینم رفته ام و جانم را فدا کرده ام به عنوان عزا تو چادر سیاه بر سر مکن بلکه برای حجاب بپوش و در مرگ من بی طاقتی مکن زیرا اصلا روا نیست در مرگ کسی که در راه خدا جان داده است بی طاقت بود بلکه باید شاد بود و بر سر مزار من شربت و شیرینی بچرخانید . ای خواهر و ای مادر من اگر روزی شما می خواستید محمد را داماد کنید و لباس دامادی تنش کنید و جشن بگیرید . ای انسانها و برادران دینی و خواهران دینی شما می دانید هر مادر آرزویش این است که بچه ای را بزرگ کند و داماد کند و در دامادی آن لباس شادی بپوشد و شادی کندو مادرم اگر خواستید پسر 21ساله ات را روزی داماد کنید خوش بحالت. امروز که می بینید پسرت داماد شده و این بهترین دامادی است پس لباس شادی بپوش و اقوام را دعوت کن و به آنها تبریک بگو بگو به اقوام که محمد من امروز داماد شده است. مادرم باز هم به تو و خواهرم می گویم صبر داشته باش.
اما ای اخویهای من ای آنهایی که باید در همین زود زود هدفم را دنبال کنید اسلحه زنگ زده ام را صیقل داده و بر دوش بگیرید و به سوی دشمن بروید و از دشمن انتقام فرزندان اسلام را بگیرید ای عزیزان من من را ببخشید که نتوانستم وظیفه ام را نسبت به شما که برادر کوچکم بودید ادا کنم. علیرضا و احمد و حجت الله و یعقوب و صادق اگر امروز برادرتان نیست ناراحت نباشید اگر دشمن اسلام برادرتان را گرفت اگر شما را بی برادر کرد اگر خانه شما را بی محمد کرد اگر و اگر شما را داغدار کرد در مرگ من ناراحتی نکنید و در عزای من رنجور نباشید مادر را دلداری بدهید پدر را دلداری بدهید خواهر را اقوام را دلداری بدهید بگویید اگر من رفتم ما سلاح او را بر می داریم غصه نداشته باشیم برادرانم درستان را بخوانید و نسبت به پدر و مادر مهربان باشید یاد من را به آیندگان برسانید نماز بپا دارید امام را یاری کنید من تنها امیدم به شماست با اقوام مهربان باشید و رفتار خوب داشته باشید شما برادر شهید هستید پس همجان شهید باشید. شهیدان که زنده اند و روزی خواهند به خیل شهیدان پیوست فرمان مادر را ببرید تا احساس نکند محمد را یک فرزند دیگر داشته از دست داده است. امام را تنها نگذارید در مرگ من اندوهگین نباشید زیرا من رفتم تا شما شاد باشید تا شما آزادانه روی زمین قدم بگذارید و دوستان را آزادانه بخوانید علیرضا برادرم هر وقت مادر خواست گریه کند نگذار گریه کند بگو برادر سفارش کرده گریه نکن مادر.
و ای پدر من درباره تو سفارشی ندارم زیرا می دانم تو در مرگ من صابر هستید و استقامت دارید فقط می گویم پدرم غصه از اینکه محمد تو مظلومانه به شهادت رسیده نخور و به خود غصه و اندوهی راه نده و همواره مادرم را از گریه باز دار خواهرم را از گریه بازدارید اقوامم را از گریه بازدار و بگو در مرگ فرزند من هیچ کس گریه نکند بگو این افتخار من بوده که یک فرزند ناقابل در راه خدا بدهم.
پدرم اگر نتوانستم نسبت به شما فرزند خوبی باشم بازم شما و مادرم من را حلال کنید و از خدا بخواهید من را مشمول رحمت خود قرار بدهد زیرا من شما را بارها و بارها اذیت کرده ام و حلالیت می طلبم پدر تو شش پسر داری و در راه خدا فقط یک فرزند دادن کافی نیست پس زشت است گریه و زاری در خانه ات باشد خانه ات را آزار مکن و پرچم سیاه در خانه ات آویزان مکن.

خلاصه پدرم پسرت را ببخش و برادرانم را به دنبال کردن هدف برادرشان آگاه کن که اسلام به کمک آنها نیاز دارد خود نیز اسلحه بر دوش بگیر و در راه خدا با دشمنان خدا قیام کن و انتقام فرزندان مظلوم اسلام را از این دشمن خونخوار پس یگیر.
مادر و برادرانم و خواهرم و پدرم و اقوامم اگر محمد از بین شما هجرت کرد و رفت غمگین نباشید که مرگ راهی است که باید همه باید برویم چه بهتر که این راه را بوسیله بهترین وسیله اوج برویم. شهیدان راه مرگ را مانند کسی که راهی با هواپیما برود می روند و دیگران باید از دنبال آنها با ماشین دوچرخه و خلاصه هرعده ای پیاده و عده ای بهر صورت باشد باید بروند و نرفتن غیرممکن است. پس در مرگ من خوشحال باشید که در راه خدا رفتم و برای خدا شهید هستم.
اما خاله و عمه های مهربانم از شما که من را در بیشترین کارهایم راهنمایی می کردی طلب عفو می کنم و از شما می خواهم که من را ببخشید و مادرم را دلداری بدهید خواهرم را دلداری بدهید که گریه زاری نکنید از شما مخصوصا خاله ام که من را در یک کار کمک می کرد تشکر می کنم خاله ام اگر خدا نخواست که من در دنیا بمانم و آن کار را به انجام برسانم ولی این را بدان اگر پیش خدا آبرویی داشته باشم شما را شفیع خواهم شد زیرا امتحان را دارید همین که به من قول دادید ابراهیم اسماعیل قربانی نکرد ولی می خواست قربانی کند و خدا قربانی ابراهیم را قبول کرد من کمک شما را قبول دارم و در اینجا می خواهم بعد از من یاد من را فراموش نکنید و بر پسرهایت بگو راهم را ادامه بدهند و از عموهایم تقاضا می کنم من را ببخشند زیرا نسبت به آنها برادرزاده خوبی نبودم و همواره مزاحم آنها بودم تقصیر هم نداشتم شاید بر اثر جوانی بودم و شاید هم تقصیرم این بود که می خواستم آزاد باشم و خودم در کارم تصمیم بگیرم خلاصه گناهی نداشتم امروز که محمد رفته شما مانده اید او را ببخشید امروز که زیر خاکها پنهانم به شما نیاز دارم در شبهای جمعه برایم قرآن تلاوت کنید یادم را در ذهن بچه هایتان گرامی بدارید و نسبت به برادرانم مهربان باشیم و من دوست داشتم آنها را در امر ازدواجشان آزاد بگذارم آنها را آزاد بگذارید سد راه آنها نشوید و همکاریشان کنید و ای پدر ای مادر من به دعای کمیل علاقه داشتم به قرآن علاقه داشتم شما در شب جمعه در مزارم نوار قرآن یا دعای کمیل بگذارید و خود بروید تا بار دیگر در تنهایی به آواز قرآن و دعای کمیل و چشم به آنها روشن گردد و ندای پروردگار را بشنوم. خلاصه هر چه هست از کودکی در دامان اسلام بزرگ شده ام و همواره به تلاوت قرآن گوش داده ام و با آن انس گرفته ام لذا این کار را حتما برای محمد انجام بدهید. پدر و مادر من نیت داشتم که با دختر خاله ام به هر […] که شده است ازدواج کنم حالا که خدا مایل نبود با او ازدواج کنم معصومه را کمک کنید هر کجا خواست عروس بشود و در عروسی او شرکت کنید تا او با موفقیت بیشتری عروس بشود.
مادر هر چه از من باقی می ماند نصف را در راه خدا بدهید جبهه و نصف را خرج تحصیل برادرانم بکنید تا راه علم صرف شود از آن پول چند پیراهن بخرید به تن بچه قومها بپوشانید تا مهر محمد به دلهایشان بیفتد مخصوصا روح الله و مجید سلمان ابراهیم اکبر برادرانم مصطفی یحیی مهدی محمد و محمد نصرت الله خلاصه همه کوچولوهای امیدهای آینده اسلام ادامه دهنده راه شهیدان اسلام.
اقوام آشنایان همگی عبد و ضعیف را عفو کنید. خداحافظ شما. محمد ستوبر. 65/6/26

يكم ‌مهر 1347، در روستاي گنجان از توابع شهرستان بافت به دنيا آمد. پدرش عزيزالله و مادرش شهربانو نام داشت. تا چهارم‌ ابتدايي درس ‌خواند. پاسدار بود، چهارم دي 1365، در ام‌الرصاص عراق بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسيد. مزار وي در زادگاهش واقع است.