بسمه تعالی
وصیتنامه شهید محمد محمدحسنی
بسم رب الشهداء والصدیقین
خداوند چه خوب وعده می دهد و هرگز به وعده خود خلاق نمی کند.
خداوند به مؤمنین وعده بهشت جاوید را می دهد و بخاطر همین من این راه را انتخاب کردم که بتوانم انتقام خون پسرعموهایم علیرضا و مجید را بگیرم.
شهادت مرتبه ای نیست که همه لایق آن باشند. این وصیتنامه را هم از آن بابت می نگارم که احتمال شهادت برایم بسیار بعید می باشد. ولی بهر حال آرزو بر جوانان عیب نیست. آنچه به وحشتم می اندازد، در روز قیامت شدت گناهان دنیا و اینکه هرچه کنم امید به رهایی از آتش دوزخ نیست. تنها یک راه نجات است که می توان امیدوار بود و آن شهادت. چرا که شهید اولین قطره خونی که از او ریخته می شود تمام گناهانش پاک می شود. البته این را هم می دانم که شهید بایست مراحل مقدماتی را در این دنیا طی کند و هیچ کس بدون طی مراحل لازم به این افتخار نائل نمی شود و از این جهت وضع من بسیار ناراحت کننده است به هر حال شاید به برکت خون شهیدان در فضای عطر این شهیدان رحمت خداوندی شامل حال من نیز شود.
آری عزیزانم این انقلاب نشان داد که عابدان هفتاد ساله چگونه راه خطا رفتند و مبارزان شکنجه شده چگونه به لجنزار گناه غلطیدند:
جایی که عقاب پر بریزد از پشه ناتوان چه خیزد
آری! عزیزانم بالاخره باید رفت ، بالاخره مرگ خواهد آمد و هیچ کس در این دنیا ماندنی نیست. آیا این وضعیت طلایی را باید از دست داد، حال که به برکت اسلام و خون پاک شهیدان دین، باران رحمت باریدن گرفته است، آیا جان تشنه را باز هم با لجن دنیا سیراب کنیم. مگر نشنیدی که حسین (ع)آموزگار بزرگ شهادت با خون خود آزادگی و مختار بودن و عاشق بودن و الهی بودن انسان را مهر کرد و به همه تاریخ درس داد و قلب تاریخ را فتح کرد و شمع تاریخ شد و سوخت و بشریت را روشنایی و نور بخشید و حال باید مثل شمع سوخت و شکافنده تاریکی شد. من محمد محمد حسنی که برای اولین بار به جبهه اعزام شدم چون خبر حمله را داشتم دوست داشتم که در حمله شرکت کنم تا به خداوند بزرگ با قب و روح و فکر و عمل و نیت خود ایمان بیاورم. مگر نه این است که مؤمن واقعی با خون خود وضو گیرد و به نماز عشق بایستد. مگر نه این است که ارزش هر انسانی به عشق اوست، آری من رفتم با خون خود به خط انبیاء و امامان و به ولایت فقیه میثاق ببندم. مادرجان فرزند تو زنجیرهای اسارت و بردگی را پاره کرده و آزاد شده و فقط می خواهد برای خدا کار کند. اسیر شکم و دنیا و این تجمل پرستی ها و این افکارهای احمقانه نیست. او رفته و تمام سنگرهای ضد انسانی و ضد ارزش را فتح کرده و سرسپرده خدا و اسلام شده. آری مادرجان فرزند تو اسیر شده و به اطاعت و عبودیت و اخلاص رسیده. البته اگر خدا قبول کند و من وظیفه خود دانستم که در این نبرد شرکت نمایم که در این پیروزی یا شهادت هر دو رستگاری است و شکر خدایی را که به من سعادت جنگیدن در راهش را عطا فرمود.
برادران و خواهران ، امروز روزی است که بر همه شما حجت تمام شده و هیچ عذری ندارید و اگر کوتاهی کنید به روسیاهی ابدی گرفتار خواهید شد و زندگی زودگذر دنیا ارزشی ندارد که به واسطه آن زندگی ابدی آخرت را خراب کنید. من می روم ولی به شما برادران، پدران و مادران و خواهران تأکید می کنم اگر می خواهید رستگار شوید بر شما باد ولایت فقیه. معتقد به ولایت فقیه باشید و بدانید که خط ولایت فقیه در این زمان همان خط علی (ع) در عید غدیر خم می باشد و خطهای دیگر همان خطهای انحرافی آن زمان است.
مادرجان می گفتم من می روم به شهادت می رسم ، اما تو می گفتی این حرفها چیست که تو می زنی؟ برادر، علی در مرگ من اشک نریزید اگر می خواهید گریه کنید برای شهیدان کربلا گریه کنید، تو ای مادرجان می دانم برایت سخت است ، آیا می دانی که فرزندت در چه راهی رفت؟ می دانی که فرزندت با سربلندی نزد خدایش رفت و اگر اینها را میدانی چرا ناراحت و غمگین هستی؟ برای من گریه نکنی و برای من لباس سیاه نپوشید . اگر خواستی گریه کنی به یاد شهیدان مفقودالاثر که حتی جنازه فرزندشان را برای آنها نمی آورند و وصیتم به شما این است که راهم را ادامه دهید.
بسمه تعالی
شهید محمد محمد حسنی در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود و وقتی که به سن هفت سالگی رسید در مدرسه قائم پابدانا شروع به درس خواندن کرد . وقتی که به کلاس سوم دبستان رسید در پایگاه مقاومت صاحب الزمان پابدانا مشغول به مواظبت شهر شد و در روابط عمومی مشغول به تبلیغ پیام انقلاب و امید انقلاب شد و هر روز تعدادی از پیام انقلاب را می فروخت و به همین علت در آن سال مردود شد و وقتی که به کوهبنان آمد در دبستان منتظری کلاس چهارم و پنجم را با موفقیت پشت سر گذاشت و به کلاس اول راهنمایی آمد. در ابتدای سال تحصیلی کاروانی به جبهه رفت ، می خواست به جبهه برود و چهار روز به مدرسه نرفت و کاروانی 65/10/22 به جبهه رفت و او به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه