وصیت نامه شهید: انا لله واناالیه راجعون ولاتحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیاعندربهم یرزقون بنام خداوند با سلام به پدر و مادر عزیز و مهربان و با درود و سلام گرم وفراوان به رهبر کبیر انقلاب حضرت ایت الله العظمی امام خمینی شرم دارم از اینکه وصیت نامه بنویسم زیرا هر چقدر که فکرش می کنم و هر آنگونه که خودم را در برابر برادران پاسدار و خادمانی همچون رجایی ها و بهشتی ها و باهنرها و همچون پسر سیزده ساله ای همچون حسین فهمیده قرار می دهم از شرم عرقی سرد بر بدنم سرازیر می شود و شرمم می آید که خود را در مقابل این عزیزان سرشار از ایمان و عشق به الله و خدای مهربان خود و امام مهربان و عزیز خود بحساب آورم زیرا مدت یک سال و شش ماه است که از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران می گذرد ولی تا کنون یک بار فقط این سعادت نصیبم شده است که به جبهه های کردستان بروم ولی هنوز موفق نشده ام که به خط مقدم جبهه های جنوب بروم و سینه خصمان جنایتکار و بعثی های مزدور و خیانتکاران به اسلام و مسلمین را نشانه روم و با این حالی که موفق نشده ام که با دشمنان عراقی بجنگم ولی این سعادت نصیبم شده است که با دشمنان داخلی در کردستان و منافقین و مزدوران از خدا بی خبر بجنگم در قرآن به بدترین گروه خوانده شده اند و دست آنان را از سر این ملت مستضعف کوتاه گردانم و بلکه دلم می خواست که به آرزوی دیرینه و محبوبم شهادت برسم که خداوند این سعادت را نصیبم نکرد خدایا در این مورد تنها از تو یاری می خواهم و امیدوارم که به منتهای آرزویم که همان شهادت است نائلم گردانی زیرا تا به حال گرچه در مسیرت گام برداشته ام اما نتوانستم کمک شایانی به اسلام بکنم و شاید بتوانم با دادن خونم دینم را ادا کنم راستی مگر می توان بدون خلوص و صفای قلب و پاکی نیست به لقاء الله دیدار خدا تنها معشوق عاشقان از خود رسته تنها مراد جانبازان از خود رمیده پیوست راستی چه خوب هدایت یافتم و چه زیبا معنای هستی و زندگانی را دریافتند ، دریافتند که باید بنده خدا بود وره قرب خدا پیمود و چه زیباترین راه جانبازانه در این راه (شهادت ) را یافتند آری این شهیدان شما چه زیبا و عالی هدایت داشتند و رفتند تا برای همیشه هادی باشند پس برایمان نزد خدا دعا کنید و دعا بنمایید تا از هر گونه فساد، ؟؟؟، ریا ،خودنمایی ، خودمحوری ها و خود را ملاک قرار دادن ها و دور از همه غوغاها و کوتاهترین راه به خدا را بپیوم پدر و مادر گرامیم فکر نکنید که اگر به مقابله با دشمن نمی رفتم حالا پیش شما بودم نه چون خدا در قرآن می فرماید کسیکه کشته شدن در راه خداست خودش با پای خویش داوطلب به قتلگاه می رود تا آنچه در دل دارد به خدا بیازماید سستی نکنید تا بتوانید ادامه راهم باشید وقتی که به درجه رفیع شهادت نائل آمدم به فامیل و اقوامم بگویید محمود راه امام که راه خدایی ، را می رفت و هر کسیکه امام را قبول ندارد نباید سر قبر من بیاید و سر قبر شهداء بیاید در غیر اینصورت به خدا شکایت خواهم کرد این را بدوستان بگویید راهی را رفت که دیگر بزرگان اسلام انتخاب کرده بودند خدایا وقتی به خاکم می سپارند یادم باش چرا که در زنده بودنم با تو بودم و اگر نبودم واگر یک موقعی گناهی می کردم من را ببخش و از سرگناهانم بگذر من زندگی را خیلی دوست داشتم همچنین پدر و مادر و برادران و خواهران و دیگر دوستان امام حسین در راه اسلام از همه اینها صرفنظر کرد و حتی آنها را به اسارت نیز داد دوستان گرامی امروز روز امتحان و آزمایش است دو جبهه وجود دارد حسین و یزیدی از فرصت استفاده کنید و به جب
محمود، دهم شهریورماه سال 1343 در شهر کرمان به دنیا آمد. پدرش محمد مغازهدار بود و مادرش فاطمه نام داشت. او تا پایان مقطع راهنمایی درس خواند. همزمان با آغاز جنگ تحمیلی محمود نیز راهی جبهههای حق علیه باطل شد. محمود به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت و در مقابل دشمن بعثی مردانه جنگید و سرانجام دهم اردیبهشت 1361 در دو کوهه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه