مسعود بهرامی نیکخو

نــام :
مسعود
نـام خـانوادگـی :
بهرامی نیکخو
نـام پـدر :
عبدالله
تـاریخ تـولـد :
1344
مـحل تـولـد :
سـن :
سـال
دیـن و مـذهب :
شرح شهادت
وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم و بسم رب الشهدا و الصدیقین

مپندارید آنانکه در راه خدا کشته می شوند، مردگانند. بلکه آنان زنده اند و نزد خدای خود روزی می گیرند.

سلام بر تو ای رهبر بزرگ و سلام بر تو ای پدر و مادر و سلام بر شما که این گونه فرزندان خود را در دامن پاک خویش پروراندید و او را به خدای خود هدیه کردید. خدایا امیدوارم توانسته باشم با خون خود جزء خونهائی که چون سیل، درخت پاینده اسلام را آبیاری می کنند، باشم. خدای از تو می خواهم که به مادران امین یعنی مادرانی که امانت تو را به خودت تحویل داده اند، صبر و شکیبایی عطا کنی و اما تو ای مادر، قرآن مجید می فرماید:

«يا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنوا لا تُلْهِكُمْ أمْوالُكُمْ وَ لا أوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللّه ِ وَ مَنْ يَفْعَل ذلِكَ فَأُولئكَ هُمُ الْخاسِرُونَ» «شما ای اهل ایمان مبادا هرگز مال و فرزندانتان، شما را از یاد خدا غافل سازد و کسانی که به امور دنیا از یاد خدا غافل شوند، آنها به حقیقت زیانکاران عالمند.»

تو هم چون فرزندت را در این راه دادی، خوشحال باش که امنتی را تحویل دادی که بالاخره باید تحویل می دادی. اجر و پاداش آن را از الله خواهی گرفت. آری مادرم و پدرم بدانید که آگاهانه و تنها هدفم در تمام ناامیدیها عاشقانه در راه خدا گام نهادن بود. ای پدر و مادر در مرگ من به جای غم و اندوه، شادی و مباهات را بر گزینید تا دیگران ادامه دهنده راهم باشند. بر سنگ مزارم ناکام ننویسید زیرا که خود این راه را آمده ام. اگر بخواهم وصیت بنویسم، خدا گواه است که اگر تمامی دریاها مرکب و تمامی درختان قلم و تمام زمین کاغذ شوند، باز هم کم است و سخنی چند با تو ای برادر دانش آموز دارم: آگاه باش که سنگر تو عظیم تر از آن است که فکر می کنی. اگر تو اتحاد داشته باشی، جرقه ای است که بر سلاح من وارد می شود و تیری شتابان از درون آن بر قلب سیاه دشمن یا کافران فروخواهد رفت. و سخنی با تو ای هموطن که چه خوب گفت شاعر:

قدر زر، زرگر شناسد                                    قدر گوهر، گوهری

قدر نی، بلبل شناسد                                      قدر پیغمبر، علی

هموطن قدر این امام عزیزمان را بدانید و شما را به خدا سوگند همواره رهرو راهش باشید که راهی جز راه حسین نیست. و سخنی با تو ای برادر مهربان: بدان و آگاه باش که برادرت آگاهانه راهش را انتخاب کرده. بدان کسی مرا اجبار نکرد و این خودم بودم که خواستم به ندای: «هَل ناصِرٍ مِن یَنصُرنِی» حسین(ع) پاسخ دهم. آری برادرم من می روم تا دنیا بداند دانش آموزی از پدر و مادر و درس و زندگی خود گذشت و به خاطر خدا و قرآن و اسلام این چنین حاضر شد این مشکلات را تحمل کند و به سوی خدا خود رود.

و اما تو ای خواهر: قبل از هر چیز استعمار از سیاهی چادر تو می ترسد، از سیاهی چادر تو بیشتر از خون سرخ من. خواهرم حجابت را حافظ باش و منافقین را به لرزه درآور و این چنین باش تا مرید زینب و همنشین زهرا مادر مهدی(عج) باش. ولی باز هم می گویم مادر، نکند خدای نکرده در مرگ سرخم گریه کنید. باید در عوض گریه کردن، مادران شهیدان را از گریه کردن باز دارید که هدیه ای را که به خدا داده اید، زنده باشد. به امید پیروزی همه رزمندگان اسلام. در پایان پیروزی همه شما عزیزان را از خدا خواهانم.

مورخه 61/10/13

خدایا،خدایا، تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار            رزمندگان ما را، پیروزشان بگردان            صدام و صدامیان، نابودشان بگردان            یاران باوفا، امام را نگهدار

بیوگرافی

يكم فروردين 1344، در روستاي كهن بلوك از توابع شهرستان ‌جيرفت ‌چشم‌ به‌ جهان گشود. پدرش ‌عبدالله، كشاورزی می کرد و مادرش ‌نبات نام داشت. دانش‌آموز سوم  متوسطه بود. به ‌عنوان‌ بسيجي‌ درجبهه حضور يافت. سيزدهم‌ آبان 1362، در پنجوين عراق بر اثر اصابت ‌تركش به صورت، شهيدشد. پيكر وي در گلزار شهداي‌ زادگاهش  به خاك سپرده شد. پیکرش مد تها در منطقه بر جا ماند و سال 1374، پس از تفحص، در گلزار شهداي زادگاهش به خاك سپرده شد.

جـزئیات شـهادت

تـاریخ شـهادت :
1362/08/13
کـشور شـهادت :
مـحل شـهادت :
پنجوین عراق
عـملیـات :
نـحوه شـهادت :

اطـلاعات مـزار

مـحل مـزار :
وضـعیت پـیکر :
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
ردیـف :
شـماره :

تصویرمـزار

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *