ز ند گی نامه شهید :مسعو د لو ردگی
در وا پسین ما ههای تا بستان پنجا ه و یک 1351/6/1کو دکی د لبند و دو ست دا شتنی در خا نواده ای با صفا و ر و ستایی قد م به عالم هستی نهاد پدر و مادر نام با سعادت مسعو د نهاده و با جد یت و دلسو ز ی در پر و ر ش نهال نو رسته ی خو یش کمر همت بستند.مسعو د دورا ن کود کی رابا عشق به و الد ین و درکنا ر همبازی های پا ک و معصو م ر وستا یش با شو ر وشو ق بچگانه به پا یان رساند ور وا نه ی مدرسه گردید .دو ران ابتدایی و راهنما یی را در مدار س ر وستای زاد گا هش (با غبا غوئیه )به پا یان رساند وو ارد مر حله تاز ه ای اززند گی شد.
او فرز ند چهار م و پسر بزر گ خا نواده بو د و درتما م این مدت همراه و همد و ش پدرکار می کرد و در امورزندگی به و الدین کمک می نمود. دو ستا نش همگی انسانهایی مو من و متعد بو ده و تعدادی از انها از جمله ایر ج سالاری وسعد الله جوزا ک همچون خود او به مقا م و الای شهادت رسیده اند . با انجام فرا یض وعبا دات را بطه اش را با معبو د محکمتر ونزدیکتر و د یگرا ن را به این امو ر سفارش وتر غیب می نمو د .
مادربزر گوارش می گو ید :ر وزی که گفت :می خوا هم به جبهه برو م من با آن احساس وعاطفه ای ما درا نه پیش روحانی محل رفتم وگفتم بچه ام را از رفتن منصر ف کنید چو ن او پسر بزر گم است اما و قتی رو حانی با مسعو د صحبت کر د او با رفتاری نر م ومنطقی چنان رو حانی را قانع کر د که شرمنده صحبت مسعو د شد و به او گفت :ان شا ءالله مو فق باشی سرباز امام ز مان (عج).
بعد ازشهادتش یک شب خو اب د یدم که مسعود خیلی نو را نی شده ولباس نو برتن دارد گو یا عرو سی او است . خیلی خو شحال شدم و گفتم :تویی مسعو د تو الان ز نده ودر کنار مادرت هستی ؟بعد رختخو ابی پهن کرد م تا استرا حت کنداما دید م عر وسی در کار نیست ومسعود تنها ست. با تعجب به مادرم (مادربزر گ شهید ) گفتم :مادر عر و س نیست مادرم در جو اب گفت :نارا حت نباش خود م یک همسر خو ب برای مسعو د می گیر م . در این لحظه ازخو اب بیدار شدم وآن شب و آن خو اب را هرگز فرا مو ش نمی کنم .
شهیدلور د گی تا سال دو م دبیرستان درس خواند .یک سال ونیم قبل ازعزیمت اوبه جبهه پدرش دار فانی را ودا ع گفت :و به رحمت ایزدی پیو ست . موقع اعزا م به او می گفتند : خوا هر و برادرا نت صغیر هستند تو با ید کارکنی و خرج آنها را فراهم سازی فعلا “نرو .اما او قبو ل نکرد و گفت :جهاد تکلیفی است که ازهیچ کس حتی من ساقط نمی شو د و خوا هر و برادرا ن من هم خدایی دارند که لطف و عنایتش ازهمه کس بیشتر وبالاتر است .
او دراو قا ت فراغت مر تب کار می کر د وبا اهل خا نواده و دیگرا ن خوشر فتار و مهربان بو د. نماز و روزه اش هیچگاه ترک نمی شد و همیشه سعی می کرد نماز را به جماعت و ودرمسجد بخواند .
شهید سال 67و درسن 16سالگی برا ی او لین بار به جمع رز مندگان پیو ست و حدود سه ماه درجبهه های حق علیه با طل به ایفای وظیفه و پا سداری ازحریم ملکت اسلا میش پردا خت . بعداز آن چندرو زی به مرخصی می آید و دو بار ه عازم منطقه ی جنگ می شو د.این بار با اصا بت تیربه ساق پایش مجروح می شو د وچند و قتی برای التیا م ز خم و بهبودی جرا حت به خانه بر می گردد . پس ازمداوا برای سو مین و آخرین باربدو ن اطلاع خانواده عازم میدان نبر دمی شو د و درمنطقه عملیا تی شلمچه بر اثر اصا بت تر کش به نا حیه ی قلب گم گشته دیرینه اش رامی یا بد و شربت شهادت می نو شد .
مد فن مقد س شهید در گلزار شهدای با غبا غو ئیه زیار تگاه دو ستداران ومرد م خدا جو ی این ر و ستا می با شد .
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه