بسم رب الشهدا و الصدیقین
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله و اشهد ان علی ولی الله. شهادت می دهم که جز خدای یگانه خدایی نیست و شهادت می دهم که محمد(ص) فرستاده اوست و […].
هر قطره خون من وصیتی است برای خانواده و دوستان و اقوام که امیدوارم که از این خون همانطور که لایق شهید است استفاده شود. منطق شهید از یک طرف منطق عشق الهی است و از طرف دیگر منطق اصلاح و جنگ و چون این دو شخصیت با هم ترکیب شدند از آنها شهید بوجود می آید.
من با آگاهی کامل و ایمان راسخ برای عدالت اجتماعی و نابودکردن کفر و الحاد به جنگ با دشمنان اسلام رفته ام و حال که شهید شده ام این شهادت با آگاهی و افتخار بوده است در اینجا چند سخن دارم با خانواده و مسئولین. به پدر و مادرم و دیگر اعضای خانواده ام توصیه می کنم که در شهادتم زیاد خود را اذیت نکنید نمی گویم گریه نکنید اما مواظب باشید این گریه شما باعث شادمانی دشمن و ضدانقلاب نشود و اگر توانستید مقداری نماز و روزه برایم بخوانید. الان وقت نیست و صحبت زیاد دارم برای گفتن اما چه کنم که وقت اجازه نمی دهد. شما می توانید سخنان و گفته های من را از روی نامه ها و در دفترهایم پیدا کنید. 61/1/29
منصور، دوم فروردینماه سال 1340، در روستای هوتک از توابع شهرستان كرمان به دنیا آمد. پدرش حسین، نجار بود و مادرش اقدس نام داشت. منصور از همان كودكی، در مراسم عزاداری و روضهخوانی امام حسین(ع) شركت و از عزاداران پذیرایی میكرد. خصوصیات خوبی داشت و به همین خاطر مورد توجه همه بود. برای تشویق همکلاسیهایش به نماز، کتابخانهی مدرسه را نمازخانه کرده بود.
منصور از نوجوانی بهخاطر محیط خانواده و دوستان و آشنایان خانوادگی، با انقلاب اسلامی و ارزشهای اسلامی آشنا شد. در دوران انقلاب اعلامیههای حضرت امام را دریافت میكرد، با اشتیاق میخواند و به دوستان قابل اعتماد خود میداد.
تا قبل از این كه به سن تكلیف برسد، در نمازهای جماعتی كه به امامت حجتالاسلام صالحی كرمانی برگزار میشد، شركت میكرد و تمام روزههایش را می گرفت.
كم كم در جلساتی كه برای مخالفت با رژیم تشكیل میشد، شركت كرد كه اعضای این جلسات، بیشتر کسانی بودند که شهید شدند. او جدا از فعالیتهایی كه در خود استان انجام میداد، برای پخش اعلامیه به خارج از كرمان هم میرفت. یک بار برای پخش اعلامیه، به اصفهان رفت و در نماز جماعت یكی از مساجد او و دوستانش هنگام ركوع، اعلامیهها را پخش كردند.
به تجهیز مسجد بسیار اهمیت میداد و حتی پساندازهای ناچیزش را در راه خرید وسایل مورد نیاز مسجد خرج میكرد.
بعد از انقلاب، وارد سپاه پاسداران شد و همراه نیروهای دیگر، برای دستگیری قاچاقچیان، به زرند رفت. سال 1358 دیپلم گرفت و وقتی باخبر شد كه ضدانقلاب در كردستان غائله برپا و ناامنی ایجاد کرده است، بار سفر را بست و راهی غرب کشور شد. با شروع جنگ تحمیلی رژیم بعثی بر علیه ایران اسلامی، از غرب به جنوب کشور رفت تا در مقابله با دشمن و دفع تجاوز، نقشی ایفا کند.
این جوان غیور کرمانی نهایتاً پس از رشادتهای فراوان در صحنههای مختلف، بیستودوم فروردینماه سال 1362 در فكه بر اثر اصابت تركش خمپاره به شهادت رسید.
پیكر شهید توکلی مدتها در منطقه برجا ماند و پس از تفحص سال 1374، در گلزار شهدای كرمان قطعه ۱، ردیف ۱۴، شماره 48 به خاک سپرده شد.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه