
بسم الله الرحمن الرحیم
خداوند از مومنان جانها و اموالشان را خریداری می کند که در برابرش بهشت برای آنان باشد به اینگونه که در راه خدا پیکار می کنند و تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده و چه کسی از خدا بعهدش وفادارتر است. اکنون بشارت باد بر شما به داد و ستدی که با خدا کرده اید و این پیروزی بزرگی است. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله طاهرین.
حمد و سپاس مخصوص خدایی است که رحمتش بی پایان و نعمتش فراگیر و اوست خالق موت و حیات و درود فراوان بر همه پیامبران خصوصا بر خاتم آنان محمد مصطفی(ص) و بر اهل بیت آن حضرت و سلام بر عزیز فاطمه معلم جهاد و شهادت سیدالشهدا حسین(ع) و بر تو ای مهدی آل محمد(ص) که از دیدن جمالت محرومیم تا هنگامه شهادت که تو وجه الله هستی و شهید نظر به تو دارد. خدایا با چه زبان شکرت کنیم که پس از اینهمه دوری از تو و جدائی از امام زمان(عج) در اثر پیروی از طاغوت باز رحمت خاص خودت را نازل فرمودی و بوسیله بنده ای از بندگان صالحت امام خمینی دریچه ای به عالم نور و ملکوت گشودی و صحنه هایی از عالم معنا و عشق و عرفان را بصورت سنگر و میدان در غرب و جنوب ایران بوجود آوردی و بندگان شایسته ات را از این رهگذر بسوی خود بردی و خونشان را با خون حسینت مخلوط کردی تا سند برتری آدم بر فرشتگان در لوح محفوظ بماند و در درگاه ربوبیت به شهیدان کویت آب حیات محبت خود را نوشانیدی کا تا ابد زنده هستند و نشان دادی که حسینی شدن این چنین است تا هر کسی ادعای بیجا نکند . خوب چون لازم بود در این مقطع چند کلامی بعنوان وصیت و نصیحت عرض کنم که انشاالله به آن اعتنایی خواهید کرد. همانطور که امام فرمود این وصیت نامه ها انسان را می لرزاند که از خداوند می خواهم که این وصیتنامه حداقل روی یک نفر را به طرف جبهه ها بگرداند و به حرمت خون این همه شهیدان راه آنها را ادامه بدهید و پاسدار حرمت اسلام شوید که شما مردم لاهیجان بدون اغراق می گویم که همه شما واقعا راه حسینی و قنبری و امینی را ادامه می دهید و از شما میخواهم که همانطور که جهاد در جبهه جنگ می کنید جهاد نفس نیز بکنید و شیطان را در وجود تان از بین ببرید و شهادت از پی پیروزی جهاد اکبر است.
امینی آنقدر در بیابانها گریه کرد تا توانست به معشوق خود برسد و بنا به آیه قرآن خداوند عاشقش شد و بسوی خود فرا خواند که انشاالله از خداوند می خواهم که شهید واقعی نزد خداوند شوم و دیگر از زندگی پر از خفت و گناه دنیا سیر شده ام. دیگر راضی نیستم که بعد از شهادت برادرم علی به خانه بروم و همیشه بعد از شهادت برادرم دعا می کردم که خدایا ایمانی به من عطا کن تا بتوانم راه برادرم را ادامه بدهم و خدایا صبری به پدرم و مادرم بده و ای پدر و مادر عزیزم شما زحمت زیادی برای من کشیده اید و اولا اجرتان با خدا و بعد به پهلوی شکسته زهرا قسمتان می دهم مرا عفو کنید و ببخشید و واقعا می دانم برای شما خیلی سخت است. از برادرانم می خواهم که مرا ببخشند و اگر هر کسی حقی به گردن من دارد از پدر و برادرانم بگیرد که اگر نگیرد من راضی نیستم و ضمنا اگر من لیاقت شهادت را داشتم مرا در کنار برادرم اگر جنازه اش را آوردند دفن کنید . در پایان ضمن سلامتی امام و پیروزی ظفرمندان لشکر توحید از برادرانم می خواهم همانطوری که تا بحال در صحنه بوده اند بعد از شهادتم بیشتر فعالیت کنند برای اسلام و خدا که انشاالله همینطور خواهد شد. بنده حقیر مهدی امرالهی- 29/9/1365
پانزدهم فروردين 1348، در روستاي لاهيجان از توابع شهرستان رفسنجان متولد شد. پدرش عباس، راننده كاميون بود و مادرش زهرا نام داشت. تا سوم متوسطه درسخواند، بهعنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. بيستونهم دي 1365، در شلمچه بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. مزار وي در زادگاهش واقع است. برادرش علي نيز شهيد شد.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار

بدون دیدگاه