هوشنگ رودآبی امجز

نــام :
هوشنگ
نـام خـانوادگـی :
رودآبی امجز
نـام پـدر :
حاتم
تـاریخ تـولـد :
1344
مـحل تـولـد :
سـن :
سـال
دیـن و مـذهب :
شرح شهادت
وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم

ببوسم دستت ای مادر که پروردی مرا آزاد                                           بیا بابا تماشا کن که فرزندت شیر داماد

به حجله می روم خندان ولی زجه در گلو دارم                                           به جای رخت دامادی لباس خون به تن دارم

قالَ رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ يَفْقَهُوا قَوْلي‏.

به نام الله پاسدار خون شهیدان صدر اسلام تا کربلای خونبار ایران. آری باز سعادت نصیبم شد تا پا به عرصه گیتی بگذارم و دوشادوش سایر رزمندگان برای استحکام بخشیدن اسلام در سراسر جهان به جبهه بروم و به حسین بگویم: ای حسین جان اگر در صحرای کربلا نبودیم یاریت کنیم، هم اکنون به پا خواستیم تا راهت را ادامه بدهیم. باشد که انشاءالله که جنگم برای اسلام و مسلمین باشد و اگر هم که خداوند نعمتش را شامل حالم کرد و شهادت نصیبم شد که بهتر، بقول امام بزرگوارمان: «ما چه بکشیم چه کشته شویم، به هر حال پیروزیم.» از همین جا سلامی گرم خدمت امام عرض می کنم و از امام التماس دعا دارم. از کلیه دوستان و آشنایان می خواهم که اسلحه خونین برگیرید و بر علیه کفار بتازید. انشاءالله اگر راه بسته شدۀ کربلا باز شد و موفق شدید که قبر امام اباعبدالله حسین را در آغوش بگیرید، از طرف اینجانب هم قبر اباعبدالله را طواف کنید. و از پدر و مادرم می خواهم که در مرگم هیچگونه ناراحتی نداشته باشند و پدرم همچون حسین که علی اصغرش را روی دستهایش شهید کردند. و از مادرم می خواهم همچون مادر علی اصغر باشد که طفل شش ماهش را تیر یک اسلحه پاره پاره کرد. از برادرانم می خواهم که راهم را ادامه دهند و همچون حسین باشند که نعش برادرش عباس را در آغوش گرفت. و از خواهرانم می خواهم که زینب وار باشند و صبر را پیشه خود قرار دهند و در مرگم شیون و زاری نکنید که با این کار خود، اسلام را حمایت کرده اید و حجاب اسلامی را رعایت کنید. در ضمن ثمرۀ یک سال درختانم را به فقرا بدهید و هر چیزی که شامل اینجانب می شود مطعلق به پدرم است. در پایان از کلیه کسانی که خدای نکرده از اینجانب چیزی طلبکار می باشند و بنده خبر ندارم یا حلالم کنید یا از پدرم بگیرید و از کلیه کسانی که از من زخم زبانی به آنها رسیده، خواهش می کنم که مرا ببخشند. خداحافظ همگی

برادر هوشنگ رودابی فرزند حاتم

پرواز کن که پرنده رفتنی است

ای مادر غمدیده نداری خبر از من                             که از گردش ایام چه آمد به سر من

من تازه جوان بودم اندر چمن حُسن                               نشکفته فرو ریخت اجل بال و پر من

بیوگرافی

دوم‌ ارديبهشت 1344، در روستاي‌ امجز از توابع شهرستان جيرفت چشم به جهان گشود. پدرش حاتم، كشاورز بود و مادرش‌سكينه نام داشت. خواندن و‌ نوشتن را مي‌دانست، به عنوان پاسدار وظيفه به جبهه ‌رفت. بيستم‌ آذر 1365، در اروندرود غرق شد و به شهادت رسيد. پيكر وي در گلزار شهداي زادگاهش به خاك سپرده شد.

جـزئیات شـهادت

تـاریخ شـهادت :
1365/09/20
کـشور شـهادت :
مـحل شـهادت :
اروندرود
عـملیـات :
نـحوه شـهادت :

اطـلاعات مـزار

مـحل مـزار :
وضـعیت پـیکر :
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
ردیـف :
شـماره :

تصویرمـزار

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *