بسم الله الرحمن الرحیم
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند الربهم یرزقون (قرآن کریم)
میدانیدآنانکه در راه خدا کشته شده اند مردگانند بلکه زنده اند و در نزد خدای خویش روزی می خورند.
این وعده قرآن است و همین ما را بس است که وعده ای از قرآن داریم
سلام بر الله،سلام بر نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و سلام بر خاتم محمد(ص) سلام بر معصومین و سلام بر مهدی موعود و سلام بر روح الله این نایب بقیة الله رهبر جندالله و شمس عبدالله و سلام بر مقاوم پدران و مادرانی که از جگر گوشه گان خویش در راه خدا مایه میگذارند سلام بر حبیب بن مظاهر ها و سلام بر حسین مهدی بنده ها،سلام بر بهتریت دوستانم که پرواز نمودند و خود را به لقای یار رسانند.
ما عاشقیم و شیفته و دلباخته الله،و دیدار پیامبرش لایق باشیم.
محمد (ص) در حرا مبعوث میشود و یاری می طلبد تا مدتی جز چند تن کسی را یاری نمی کند حسین در کربلا چند هزار پیمان را برای وفاداریش امضا می کنند باز هم جز هفتاد و تن کسی یاریش نمی کند خود و یارانش شهید میشوند و اینجاست که فریاد هل من ناصر ینصرنی بر میاورد امیدوارم که ما از این دسته نباشیم.
ولی امام حسین ما تا فریاد یاری برمی آورد ارتش بیست میلیونی به پیکار برمی خیزد و اینها مانند اهل کوفه نیستند که وعده دهند ولی یاری نکنند اینان وفدارانی هستند از جان خویش مایه می گذارند تا امام خویش تنها نماند و دیده دشمنان هرچه دشمنان هر چه بیشتر روی هم رود من نیز امیدوارم بتوانم در زمره ایشان باشم تا آنجایی که توانایی دارم در این طریق بکوشم حتی اگر به قیمت جانم تمام شود.
از اینکه افتخار شرکت در این جنگ را پیدا کردم به خود می بالم و مفتخرم آموخته ام که این زندگی مادی زود گذر و نکبت بار است و نباید دل به آن بندم ما همه میدانیم که شهادت یک سعادت است که نصیب هر کس نمی شود و اگر خداوند قبول کند شهادت افتخار من است .
ای خدای مهربان از این میترسم که در اثر سنگینی بار گناهانم نمی توانم سبک شوم و به سویت پرواز کنم.
من چطور می توانم زنده باشم و در این دنیا زندگی کنم در حالیکه بعضی از دوستانم پر کشیدند و به سویت پرواز کردند خدا را شاهد می گیرم که از چند سال پیش بود که فهمیدم مردن در بستر و یا مرگ طبیعی برایم سخت و دشوار است
شاید اینبار نام من حقیر در زمره ی سبکبالان قرار گیرد و روح زندانی ام سرانجام آزاد شود.
خداوندا از ماندم در رنجم و تو خود میدانی که عشق به اسلام و خون دوستانم هست که مرا به حرکت می اندازد.
بارالها در انتظار آنم که چه وقت نظر رحمتت به طرف من برگردد و چه زیباست هنگامی که با تو دیدار کردم
پدر و مادر عزیزم در شهادت من مقاوم باشید تا هیچگاه دشمنان از روحیه شما سوءاستفاده بکنند مبادا خدای نکرده حرفی بزنید که قلب امام از شما ناراحت شود و میدانم داغ فرزند جگرسوز است ولی خداوند می فرماید ان الله مع الصابرین،مادرم خون من دیگر از خون علی اکبر رنگین تر نیست،خون من از خون قاسم رنگین تر است.
و شما ای برادرانم ،برادرم بهروز شما که در حرکات خویش اسوه ی ما هستید امیدوارم همین گونه مقاوم باشید و شما نیز باید به یاری برخیزید و همیشه مقاوم و استوار بایستید و شما ای خواهرم امیدوارم زینب گونه در شهادتم مقاوم باشید و با حجاب خویش مشت محکمی بر دهان بی حجابان بزنید.
و شما ای دوستانم امید این دارم که نگذارید خون شهیدان ما پایمال شود به جبهه بروید و نگذارید امام تنها بماند فوج فوج به جبهه بروید و در شهر نیز جلو مفسدین را بگیرید و نگذارید که فساد رواج پیدا کند.
خلاصه از همگی اقوام و دوستان و همسایگانی که بدی از من دیده اند حلال بودی می طلبم و امیدوارم مرا ببخشید.
والسلام علیکم و رحمة الله برکاته
29/3/1366
دومشهريور1348، در شهرستان شهربابك به دنيا آمد. پدرش نصرالله، كارگر بود و مادرش گوهر نام داشت. تا سوم متوسطه درس خواند، به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. دومتير 1366، در شهرك ماووت بر اثر اصابت تركش به پهلو، شهيد شد. مزار وي در گلزار شهداي زادگاهش واقع است.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه