یحیی تویسرکانی راوری

نــام :
یحیی
نـام خـانوادگـی :
تویسرکانی راوری
نـام پـدر :
محمد
تـاریخ تـولـد :
1327
مـحل تـولـد :
سـن :
سـال
دیـن و مـذهب :
شرح شهادت
وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ فَانفِرُوا ثُبَاتٍ أَوِ انفِرُوا جَمِيعًا ای اهل ایمان سلاح جنگ بگیرید آنگاه دسته دسته و یا همه بیکبار برای جهاد بیرون روید.
بنام خداییکه روشنی بخش دیده دل شب زنده داران و ستایشگران و العفوگویان در دل شبهای تیره و داخل سنگرهای تجلی نور خدا و بیابانهای جبهه نبرد و سلام و درود به انبیا و امامان الهی بخصوص حضرت رسول گرامی اسلام که بزرگترین جهادگریکه خود و فرزندانش بخصوص سالار شهیدان حسین بن علی درس ایثار و شهادت در راه حق و فضیلت را به ما آموختند و سلام و درود به ارواح طیبه شهدای از صدر اسلام تا بحال و سلام و درود به معلولین و مجروحین انقلاب اسلامی در ایران و خارج از ایران و درود فراوان حق بر رزمندگان و ملت سلحشور و مبارزیکه با حضور یکپارچه خود در جبهه های نبرد حق علیه باطل نایب امام زمان یعنی رهبر کبیر انقلاب حضرت آیت الله خمینی را یاری می کنند. ای خدای کریم و بخشنده ایکه هر چه خالصانه از درگاهت طلب نمودم عطا فرمودی . از هر مهربانی مهربانتر و از هر دادرسی بهتر و از هر دوستی بهتر. نتوان وصف تو گفتن که تو در وهم نیایی. ترا سپاس می گویم که این عبد ذلیل و فقیر و مسکین و گنه کار را سعادت بخشیدی که در فضای عطرآگین جبهه های نبرد حق علیه باطل حضور پیدا کند و در اثر مانوس شدن با تو خالق مهربان و راز و نیاز به درگاه لطفت آن موانع و سدهایی که در اثر آلودگی و گناه بوجود آمده بود و مانع آن می شد که تو را ببینم و از عبادت و سخن گفتن با تو لذت ببرم، کم کم برطرف شد و حجابهای بین من و تو کنار رفت آن وقت مشاهده کردم که چه ظلمی بخود نموده و چه دوستی را ترک گفته بودم و حال ترا سپاس فراوان می گویم که پیوستن به لقای خودت را در جبهه نبرد حق علیه باطل به این عبد ضعیف عطا نمودی و امیدوارم شهید واقعی راهت باشم و سپس به تاریخ نویسان آینده اعلام میدارم که من با شناخت کامل در این جهاد فی سبیل الله قدم نهاده لذا جنگیدن من با دشمن جهت گرفتن آب و خاک نبوده بلکه برای ادامه راه حسین بن علی سالار شهیدان و احیای احکام الهی به نبرد با دشمنان اسلام و قران پرداخته و در این راه جان خود را تقدیم حق نموده ام بنابراین ای تاریخ نویسان آینده چنانچه غیر از این را بنگارید هم به اسلام و قرآن و هم به خون شهدا خیانت کرده اید و اما سخنم به همسرم که تو هم بخاطر من در زندگی با مشکلات و سختیهای زیادی روبرو شدید و برای خدا تحمل کردید و حتی موقعی که من عازم جبهه بودم با اینکه در کسالت و مریضی سختی بسر می برید با آغوشی باز تمایل صد در صد از خود نشان داده که همسرت به ندای حسین زمان لبیک بگوید و در جبهه نبرد علیه دونان و پست فطرتان حضور پیدا کند و حتی در نامه هاییکه برای من می فرستادید در آنها متذکر می شدید گرچه برایم مشکل است و سخت می گذرد و مصطفی بهانه می گیرد ولی مع ذلک اظهار رضایت میکردید که من در جبهه بمانم چون مسلم ایثارگریهای حضرت زینب سلام الله علیها و مصائب دردناکی که در واقعه عاشورا و بعد از عاشورا متحمل شد بیاد می آوردی و لذا دلت آرام می گرفت و در مرگ من که انشاالله شهادت در راه خدا است گریه و زاری نکنید بلکه هر چه می خواهید ناله کنید و اشک بریزید برای مظلومیت حسین بن علی و ظلمهایی که به فاطمه زهرا علیها سلام نمودند و به مصائبی که به زینب سلام الله علیها وارد آمد گریه کنید و هر اندازه هم که گریه کنید کم است امیدوارم خداوند متعال صبر و اجر جزیل عنایت فرماید تا بتوانی در پذیرش مشکلات و رنجهایی که در راه خدا برای تو پیش می آید زینب وار صبر و تحمل نمایید و این را بطور وضوح می دانم که بعد از شهادت من اول خداوند بیشتر به اهل و عیال من عنایت و توجه می فرماید. مردم و اقوام بچه های مرا نوازش و به آنها احترام میگذارند اما بعد از شهادت ابی عبدالله الحسین و یارانش سرهای آنها را از بدن جدا گاهی بر سر نیزه از این منزل به آن منزل و از این شهر به آن شهر و لحظه ای هم سر امام حسین(ع) را جلوی دختر خردسالش می گذاشتند. خیمه های اهل و عیال فرزند زهرای اطهر را آتش می زدند و آنها را آواره بیابان می کردند و همچنین با تازیانه از آنها پذیرایی می کردند. مصائب ما کجا و آنها کجا. لذا هر چه برای آنها بگریید کم است و جای بسی تاسف است که عمری را انسان می گذراند ولی آن معرفت و شناختی که باید نسبت به این خاندان مکرم پیدا کند نمی کند. امید است خداوند متعال حب معرفت رسول الله و اهل بیتش مخصوصا حسین عزیز را در دل عاشقان و دلباختگان راهش زیاد فرماید و اما ای فرزندان و در نخستین ای فاطمه جانم بدان تو در سن حدود دو سالگی به شدت مریض شدی و بناچار ما را برای معالجه تو فرستادند به بیمارستان زرتشتیان و در آستانه مرگ قرار گرفته بودی و نفس مصنوعی به تو داده بودند و از آن طرف هم به دکتر مخصوصش تلفن زدند که کار این بچه تمام و با نفس مصنوعی او را نگهداشته ایم. زمانیکه این صحنه را احساس کردم دلم به درد آمد و قلبم شکست و گفتم جای بسی تاسف است که ما شیعیان اباعبدالله بهترین طبیبانی برای سخت ترین مریضیها داریم چرا غافل هستیم لذا متوسل به زهرای اطهر و فرزندش حسین(ع) شدم و فوری برگشتم با این فرزندم و فریاد زدم به آنهاییکه بالای سر مریضهایشان نشسته بودند که فرزند من چند لحظه دیگر بهبود پیدا می کند و او را از بیمارستان می بریم. همه با تعجب بمن نگاه می کردند که این چه حرفی است می زند. بهرحال تو به برکت زهرای مرضیه دختر رسول گرامی اسلام حیات داری لذا باید مراقب و مواظب باشید آنچه را که آنها دوست دارند انجام دهی. مهدی جان هادی جان خدا و درس و علم در راه خدا را فراموش نکنید با مسجد و قرآن و رهبر کبیر انقلاب باشید و کاری کنید که بهترین دوستان شما مسجدها و قرآن و ائمه اطهار باشند و برادران و خواهر کوچک خود را هم اینطور راهنمایی کنید و همه با هم باشید و متفرق نشوید و تا زمانیکه در سنگر علم و دانش و مدرسه هستید با یاد خدا بکوشید و زمانی هم که توانستید در جبهه نبرد حق علیه باطل حاضر می شوید و آنچنانکه مرضی[مورد رضایت] امام زمان باشد بر علیه کفرپیشگان جهان می جنگید و انشاالله دیدار شما فرزندان و خانواده ام در عالم آخرت ولی این را به شماها نصیحت و سفارش می کنم هر چه می توانید بوسیله عبادت و فکر نمودن در زمینه عاشورای حسین بن علی معرفت و شناخت خود را نسبت به ذات باریتعالی و رسول خدا(ص) و اهل بیتش بیشتر نمایید و الا دور از نور و سعادت خواهید بود و صبر نکنید که مثل این بنده حقیر در جبهه تا اندازه ای این معرفت را پیدا کنید و گذشته از این معلوم نیست که اجل مهلت بدهد و اما پیامم به مادرم با شناختیکه از شما دارم زیاد علاقمند به اهل بیت هستید بنابراین ما راهیان کربلا رفتیم که راه کربلا را باز کنیم در این راه عده ای از آنانکه برای برداشتن دشمنان از سر این راه عازم بودیم در آغوش مرگی که انشاالله شهادت در راه خداست قرار گرفتیم لذا اگر راه کربلا باز شد و شما در حرم مطهر فرزند زهرا قرار گرفتید سلام مرا به سالارمان حسین عزیز برسان و شما و سایر زائرین قبرش بخصوص فرزندان یتیم شهدا که به آنجا می روند با اشکان چشم ضریح مطهرش را شستشو و خاک روبه های حرم و مرقد پاکش را برطرف و قبر منورش را از غربت بیرون آورید و اما سخنم با شما ملت همیشه در صحنه و بیدار این است که با الهام گرفتن از پیامهای حسین زمان یعنی رهبر کبیر انقلاب امام خمینی به قافله راهیان کربلا و قدس آینده بپیوندید تا ریشه این ابرجنایتکاران را تا ابد از صحنه روزگار بردارید و قدس عزیز را از چنگال دشمنان اسلام نجات و حکومت عدل و داد را بوسیله فرمانده واقعی کل قوا یعنی حضرت مهدی(عج) در سراسر دنیا گسترش دهید در پایان از همه برادران و خواهران که پیامم با آنها می رسد می خواهم که اگر حقی نسبت به من دارند مرا ببخشند ضمنا به دیگران هم بفرمایید که چنانچه حقوقی از آنها بر ضمه من است مخصوصا همکاران فرهنگی، این حقیر را برای خدا ببخشند و عفو نمایند. در خاتمه سفارش می کنم دعا برای سلامتی امام فراموش نشود. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار. منتظری نستوه برای نصر اسلام محافظت بفرما. والسلام علی من التبع الهدی. 64/11/5

بیوگرافی

هشتم ‌تير 1327، در شهرستان‌ راور زاده شد. پدرش محمد (فوت1339) و مادرش سكينه نام داشت. تا پايان مقطع متوسطه درس خواند و ديپلم گرفت. سال 1352، ازدواج كرد و صاحب‌ چهار پسر و دو دختر شد. معلم بود. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. بيست‌ و ‌يكم بهمن 1364، در اروندرود بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. مزار وي در گلزار شهداي زادگاهش واقع است.

 

جـزئیات شـهادت

تـاریخ شـهادت :
1364/11/21
کـشور شـهادت :
مـحل شـهادت :
اروندرود
عـملیـات :
والفجر8
نـحوه شـهادت :

اطـلاعات مـزار

مـحل مـزار :
وضـعیت پـیکر :
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
ردیـف :
شـماره :

تصویرمـزار

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *