یدالله در عملیات بدر در شرق دجله بر اثر جراحات جنگی به شهادت رسید.
بسمه تعالي
با نام خدا پاسدار حرمت خون شهداء و با سلام و درود به پيشگاه با عظمت ولي عصر امام زمان (عج) تعالي و همچنين نايب برحقش خميني عزيز و سلام به شهيداني كه همچون شمع سوختند اما راه كمال را براي ما روشن كردند و سلام به رزمندگان و بازماندگان معلولين و مجروهين و سلام درود به خانواده هاي شهدا و مادران شهدا. موضوع وصيت خود را آغاز مي كنم.خدايا خدايا عمر تباهي دارم در لحظه لحظه هاي عمرم آرزويم اين بود كه بتوانم سعادت خدمت در راه تو را داشته باشم وليكن سعادت نداشتم هم اكنون كه اين افتخار بزرگ را نصيب اين بنده ناقابل نمودي تا در صحنه نبرد حق و باطل به قيام بر عليه كفر و ظلم و ستم و به پيروي از حسين زمان (اطيعوالله و اطيعوالرسول و اولي الامر منكم) قيام كنيم و براي حاكميت مستضعفين و نابودي مستكبرين كه وعده اش را در قرآن عزيز نموده اي (و نريد ان نمن علي الذين الستضعفوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين) مرا توفيق چنين خدمتي نمودي سپاسگزارم و شكر تو را اي مهربان ترين مهربانان تنها آرزوي من پيروزي اسلام و مسلمين كه همان حاكميت مستضعفين است و طول عمر امام امت خميني بت شكن و نابودي تمامي مستكبران است. پدر بزرگوار و مادر مهربان و برادر و خواهر عزيزم من از شما طلب عفو مي كنم كه در خانه آنچنان كه مي بايست اخلاق نداشتم. مخصوصا مادر آنچنان مي بايست به شما احسان نكردم. خانواده محترم اين آخرين پيام من به شما باشد اميدوارم به حرفهايم گوش كنيد. خداوند عالم در قرآن كريم مي فرمايد ما انسان را آفريديم براي آزمايش و امتحان مثلا حضرت ابراهيم را مي گويند سر فرزندت را ببر. حضرت علي (ع) 25 سال خانه نشين مي شود و خلاصه هر كس را به گونه اي امتحان مي كند شما را نيز با شهادت من امتحان كرده است. يعني بايد شما در برابر مرگ من صبر زيادي داشته باشيد و نگوييد چرا يدا… كشته شد يا نگوييد او مرد. چون قرآن مي فرمايد شهيدان نمي ميرند اما از شماها انتظار دارم راه مرا كه راه امام و راه اولياء دين است ادامه دهيد. اميد است بياد من گريه نكنيد و سياه نپوشيد چون من به اينها احتياجي ندارم كسي را سرزنش نكنيد كه چرا يدا… را به كشتن دادي چون خودم اينگونه مردن را از وقتي كه اسلام را شناختم، خواسته ام. خدا صابرين را دوست دارد. چند خواسته اي كه دارم 1- مادر و پدر عزيزم و مؤمنين هر كس مرا مي شناسد برايم نماز وحشت بخوانيد. 2- روي قبرم چيزي ننويسد زيرا مي خواهم مانند هزاران شهيد ديگر گمنام باشد. 3- مرا تشييع جنازه نكنيد زيرا از روي شهيداني كه بدون هيچ تشييع جنازه اي زير خروارها خاك دفن شده اند خجالت مي كشم. 4- اگر خواستيد روي قبرم چيزي بنويسيد، بنويسيد پركاهي به آستانه كبريايي. مادرم كوه باش و چون كوه استقامت كن. مادرم براي شما چيزي ندارم به جز اينكه گرمي دستان مهربانت را و شما پدرم اي هستي من به جبهه مي روم و براي سرافرازي نامت جانم را بهمراه مي برم تا نثارش كنم به راه قرآن و تو اي خواهر و برادر عزيزم اگر من مي روم خوشحالم كه شما و تمام جوانان ايران در اين زمان و در كشوري زندگي مي كنيد سرتاسرش نور و رحمت خدا تابيده است. مادر باور كن در تمام دنيا هيچ چيز بعزيزي تو نمي رسد حتي جانم نخواهد توانست مانند تو گرامي و محبوب باشد. زماني كه مي انديشم ذرات وجودم همگي بر رويهم در اثر رنجها و زحمات شبانه روزي شما پرورش يافته دلم مي لرزد كه چرا موفق نشدم يكي از ميليونها حقي را كه بر گردنم داريد ادا نموده و شرمسارم از اين كه نتوانستم كوچكترين وظيفه خويش را نسبت بشما انجام دهم
یدالله، سیام اردیبهشتماه سال 1342 در شهر كرمان متولد شد. پدرش غلامرضا، كارگر بود و مادرش ربابه نام داشت. او تا پایان مقطع ابتدایی درس خواند و به حرفه تراشکاری روی آورد.
جنگ تحمیلی که آغاز شد، یدالله تاب ماندن نداشت و با ثبتنام در بسیج و طی کردن دورههای آموزشی راهی جبهه شد.
آخرین برگ تقویم زندگی دنیایی این جوان رشید کرمانی را بیستویكم اسفندماه سال 1363 ثبت کردهاند. یدالله در عملیات بدر در شرق دجله بر اثر جراحات جنگی به شهادت رسید.
پیكر وی مدتها در منطقه برجا ماند و پس از تفحص سال 1374 در گلزار شهدای کرمان به خاك سپرده شد.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه