حسین مختارآبادی

نــام :
حسین
نـام خـانوادگـی :
مختارآبادی
نـام پـدر :
عزیزالله
تـاریخ تـولـد :
1340/04/03
مـحل تـولـد :
سـن :
سـال
دیـن و مـذهب :
شرح شهادت
وصیت نامه

تاریخ شهادت : بیست و یکم مهرماه سال 1359- جبهه بستان

یا ابن الحسن ، یا ابن الحسن ، یا ابن الحسن ، یا ابن الحسن ، یا ابن الحسن ، یا ابن الحسن ، یا ابن الحسن ، دلم می خواهد تا باقیمانده عمرم را با این فریاد بسر برم ؛ دلم می خواهد اینقدر آقا را صدا بزنم تا یا شفیع گناهانم شود و یا اینکه از رنج و نا امیدی بمیرم . آری چقدر جالب و زیبا، فریاد یا ابن الحسن بلند است ، آنچنان که انگار ریشه های قلبم ، سلولهای وجودم وتمام اعضاء و جوارحم این فریاد را همگی یکصدا سرداده اند . آری در لحظاتی شروع به نوشتن وصیتنامه ام کرده ام که صدای یا ابن الحسن از اتاق کناریم بگوش میرسد و انگار به طرز عجیبی سراپای وجود من نیز منادی این فریاد شده و واقعاً آمرزش گناهانم را توسط این فریاد از خدا خواستم . انشاالله که مورد قبول درگاه کبریائیش واقع شود که اگر واقع نشود بیچاره ام حتی نمیتوانم فکرش را بکنم که اگر لطف بیحد پروردگارم شامل حالم نشود با احقابی که امام در کتاب جهاد اکبرشان ذکر کرده اند ، چکار کنم . ولی خداوند میداند که امیدوارم امیدوار .هم اکنون عازم ماموریتی هستم که امکان دارد در این ماموریت لطف خداوندی شامل حالم بشود . آری شاید در این ماموریت موفق به ادا کردن دِینم به دینم و به پروردگارم بشوم . شاید از نظر کمّی، به نظر دوستان در انجام این ماموریت ، موفقیت زیاد قابل توجهی نباشد ولی همانطور که همیشه مورد توجه ام بوده این نفس عمل و نیّت آن است که مهم و مورد توجه است و این است که اگر مورد توجه باریتعالی قرار گیرد خوشا به حال صاحب عمل آن .
احساساتی که در این لحظه در رابطه با خودم و خدای خودم دارم نمیتوانم روی کاغذ بیاورم ؛ هر چقدر که بخود فشار می آورم تا شاید بتوانم آنها را به بازمانده های بعد از خود منتقل کنم ، نمیتوانم. چونکه این احساسات از جهاتِ مختلف است .گاهی بفکر گناهانم و کیفر آنها می افتم ، میبینم که غرقم درآنها ؛ گاهی به فکر اعمالی می افتم که شاید در عمرم انجام داده باشم که مورد قبول درگاه خداوند قرارگیرد ، میبینم خدایا دستم خالی است ،  چه جواب بدهم . از طرفی گاهی به این فکر می افتم و چیزی هم که باعث حرکتم می شود همین فکر است وآن لطف ازلی خداوند است که انشاالله شامل حالم بشود .آری وقتی به این فکر می افتم ، نمیدانید چه حالی به من دست می دهد . دنیا در نظرم قالبی می شود که به سختی مرا در درونش می فشرد و می خواهم این قفس را بشکنم و تا وقتی این فکر در ذهنم است ، از قفس پرواز کنم و به آن امید بپیوندم تا دیگر از دستش ندهم . باری قبل از این خیلی احساساتی شده ام ولی به هر جهت امیدوارم مورد قبول خداوند واقع شود . اگر از این ماموریت زنده بر نگشتم امیدوارم به چند نکته زیر توجه شود:
1-کسی در سوگم نگرید ؛ نه از دوستان و نه از خویشاوندان . چون اگر به مسئله معاد معتقد باشید یقیناً به این مسئله میرسید که دوری ما مدتی بیش نیست ، بلکه به قول مرحوم طالقانی تحولی میباشد از این دنیای پست کوچک به سرای ابدی.
2- از برادرانی که بیشتر از دیگر برادران موفق به تهذیب نفس شده اند  می خواهم که شبها در دل شب وقتی سر طاعت و بندگی در مقابل خدای کریم فرود می آورند و صورت بر خاک می نهند آمرزش گناهانم را از خدا بخواهد .
3-مبلغ 5000 تومان پس انداز داشته ام نزد مادرم ؛ سلامش برسانید و بگوئید وجوه شرعیه آن پس انداز را سریعاً بپردازد.
وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى               فرزند شما : حسین مختارآبادی

بیوگرافی

شهید حسین مختارآبادی فرزندعزیزالله – تاریخ تولد:سوم تیرماه1343 – تاریخ شهادت:بیست و یکم مهرماه 1359
گریه های معصومانه کودکی تازه بدنیا آمده با نا له های سوگواران ابا عبدالله در یک ظهر عاشورا در هم می آمیزد . بی شک برازنده ترین نام برای این کودک عاشورایی نام مبارک حسین است .
تربیت در دامن مادری که بی وضو به او شیر نمی دهند و در کنار پدری که نان حلال به خانه می آورد ، حسین را که تنها پسر این خانواده بود ، در مسیر رشد و کمال مطلوب قرار می دهد . بطوری که وقتی در پنج سالگی به مکتب می رود با مشاهده اختلاط دختران و پسران در مکتب خانه زبان به اعتراض می گشاید و با گریه از مادرش می خواهد که یا او را دیگر به آن مکتب نفرستد و یا دختران را از پسران جدا سازند . سرانجام با پیگیری مادر خواسته او برآورده می گردد .حسین قبل از رسیدن به سن تکلیف مقید به انجام فرائض و واجبات دینی می شود . با اینکه به خاطر علاقه اش به نظم و نظام برای ادامه تحصیل دوران متوسط دبیرستان نظام آن روز را انتخاب می کند ، اما در آنجا نیز با تعبد و تقید خویش گروهی را به صراط مستقیم هدایت می کند بطوری که در همان محیط فاسد تعدادی از دانش آموزان آنجا به پیروی از حسین اهل تهجد و نماز شب می گردند .
با آغاز نهضت امام خمینی (ره ) ، حسین با بخش اعلامیه ها و کتب حضرت امام و شرکت در راهپیمایی ها در پیروزی انقلاب سهیم می گردد .پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ، حسین در تاریخ 25 اسفند ماه سال1357  در هسته مرکزی کمیته و سپاه فعالیت و خدمت خود را به اسلام آغاز می کند .ایشان کار را با عشق انجام می دادند و چون عاشق خدمت بودند ، هر ماموریت و مسئولیتی را بر دوش می گرفتند و درایت و کفایت و پاکی حسین باعث می شود تا مسئولیت مبارزه با مواد مخدر را به او بسپارند .
با آغاز غائله کردستان حسین به آنجا می رود و پس از چند ماه رشادت و ایثارگری وقتی به کرمان باز میگردد به عنوان فرمانده سپاه زرند معرفی می گردد . با آغاز جنگ تحمیلی حسین سر از پا نشناخته در لبیک به ندای امام ، عازم جبهه خوزستان می گردد . با وجود اینکه به خاطر مسئولیت سپاه زرند می توانست در همان جا به خدمت خود ادامه دهد ، ولی عشق و علاقه او به مجاهدت در راه خدا ، او را در صف مجاهدان انگشت شمار روزهای نخستین جنگ قرار می دهد . سرانجام 22 روز پس از آغاز جنگ تحمیلی در حالیکه بی باکانه در مقابل یورش تانکهای مزدوران بعثی مقاومت می کند و حتی با اصرار همرزمانش درآن شرایط بحرانی حاضر به عقب نشینی نمی گردد ، خداوند شربت غرور آفرین شهادت را به او می نوشاند و جسم پاکش درکنار چندی تن از همرزمانش در صحرای گرم خوزستان و در منطقه بستان جا می ماند.
پیکر مطهر حسین پس از گذشت چهار سال در باز سازی شهر بستان کشف می گردد ،در حالیکه جیب لباس رزم او و مدارک داخل آن با گذشت چندین سال سالم مانده بود .
مزار پاک شهید حسین مختارآبادی در گلزار شهدای کرمان در کنار دیگر شهدای همرزمش تا قیام قیامت زیارگاهی برای اهل یقین خواهد بود.
با وجود اینکه حسین در هنگام شهادت بیش از 19 سال نداشت ، ولی در همین سالهای اندک عمر گرانبهایش ، صحنه های زیبائی از اخلاص ،تقوا،شجاعت و درایت خلق شده است که بصورت خاطراتی زیبا و آموزنده در صفحه اذهان دوستان و همرزمان او نقش بسته است .
یکی از دوستان نزدیک حسین نقل می کند که در همان اوایلی که تازه بعضی از اجناس سهمیه بندی شده بود روزی با شهید مختار آبادی از کنار یک مغازه ای که پودر رختشویی توزیع می

جـزئیات شـهادت

تـاریخ شـهادت :
1359/07/21
کـشور شـهادت :
مـحل شـهادت :
بستان
عـملیـات :
فتح بستان
نـحوه شـهادت :

اطـلاعات مـزار

مـحل مـزار :
گلزار شهدای کرمان
وضـعیت پـیکر :
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
1
ردیـف :
9
شـماره :
49

تصویرمـزار

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *