بسم الله الرحمن الرحیم و تشاؤن الا ان یشاء الله و رب العالمین 1360/6/12 خداوند را سپاسگزارم که مرا آفرید، خوب آفرید و برای گرامیتری پیامبرش آفرید. در شریعت امیرالمؤمنین و اولاد طاهرینش آفرید و سرانجام هم او قلب مرا به طریق انقلاب سوق داد و مرا از ضلالتی که در آن بودم، نجات داد و مهر یکی از بهترین اولیائش را در دلم بنهاد. خدایا تو می دانی که چقدر گناه کردم خدایا می دانم که چقدر آبروی رفته مرا باز خریدی، خدایا من میدانم که تو در سخت ترین لحظات زندگیم مرا تنها نگذاشتی، خدایا من میدانم که عیوبی را بر من پوشاندی، اگر فاش می شد، من فنا می شدم و خدایا بارها و بارها اقرار کرده ام و تو میدانی که گفته ام گنه کارترین و پست ترین بنده تو بوده و حتی یک بار هم مطیع نبودم. تو از قلبم آگاهی و اگر گناهی کرده ام از ناخالصیهای وجود خودم بوده است. اما خدایا همیشه و در همه حال قلبم مملو از عشق تو محبت پیامبرت و اوصیانت بوده است. خدایا تو میدانی که چقدر بارها بر غربت و تنهایی علی عزیزم گریستم ، همانطور که فرزندش خمینی الان تنهاست. پروردگارا مرا ببخش و با دست پرتوانت قلب آقا مهدی عزیز و خمینی عزیز و پدر و مادر و همسر و حقدارانم را از من راضی و خشنود بگردان . ای پدر و مادر، همسرم و حقدارانم از همه شما طلب آمرزش و مغفرت میکنم و بدانید اگر مرا ببخشید شاید که آن مهربان بر گناهان این روسیاه تفضلی بفرماید که خود او میداند که عاشقش هستم و در طلبش ، در تنهایی برایش گریه می کنم. زندگی دنیا برایم تنگ است . وصالش را می جویم و از او شهادت در راهش را می طلبم و امید به دریای صفا و کرمش دارم که خود می داند و از قلب همه بندگانش آگاه است و اما تو ای خمینی، ای امام مهربان ، ای تبلور اسلام محمدی (ص) ای پدر پیر دلسوز که هر وقت از دنیا دلم می گرفت به پای صحبتهای ملکوتی و پدرانه تو می نشستم ، تو مرا ببخش و از اینکه دیر تو را شناختم تقاضای عفو می طلبم. امام خوبم تو پاینده بمان ، تو همچنان استوار باش که میلیونها از نمونه من فدای خاک پای تو، امام من این بنده گنهکار در آخرت از تو طلب شفاعت به درگاه پروردگار را دارد و شما ای مردم بدانید که خمینی در است ، خمینی غریب است، خمینی دلسوز است و عاشق و او به تنهایی پدری مهربان برای همه دنیا و دلسوزی یگانه برای بینوایان جهان، یا مهدی عزیز، ای جگرگوشه فاطمه علیهاالسلام ، ای امام بر حق و غایب تو نگهدارش باش و او را مدد فرما که خداوند کلید شفاعت را در دست شما خاندان پربرکت قرار داده و ای همسرم اگر زنده بودی، آرام باش، صبور باش مقاوم و استوار و مبادا که یک قدم از راه خدا منحرف شوی و از تو نیز طلب بخشش دارم، منافقان و متکبران را اگر چه در لباس روحانیت باشند، از انسانهای منزه تشخیص بده و بدان که من راضی نیستم که تو با متکبران بنشینی از همه شماها طلب دعا دارم، پس از مرگم حاضر نیستم هیچ کس در تشییع جنازه من شرکت کند، بخصوص از طرف سید محمد خامنه ای و منوچهری و هیئت امنای مسجد حجت بن الحسن به استثناء برادر صادقی ، برای من مراسم نگیرید، حجله نگذارید، هیچ برنامه ای اجرا نکنید و بگذارید حداقل مظلومیت ابا عبدالله (ع) را در کربلا درک کنم، مرا غریبانه دفن کنید، تنها دفن کنید، مرا همچون هزاران سرباز اسلام که غریبانه در جبهه های جنگ شهید شدند و دیگر حتی جنازه آنها هم به دست نیامد ، دفن کنید. مرا در جوار بهشتی عزیز و یارانش ، رجائی مهربان و همسنگرانش و همه شهیدان دفن کنید، شاید که از بزرگی آنها ذره ای بر پیکره من برسد اگر من لایق این صحبته
علی، بیستونهم مردادماه سال 1335 در کرمان متولد شد. پدرش عزیزالله ارتشی بود و مادرش ربابه نام داشت. علی تا پایان مقطع کارشناسی در رشته راه وساختمان درس خواند و در اداره مخابرات مشغول به کار شد. متاهل بود که به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. این جوان رعنای کرمانی اول فروردینماه سال 1361 در عملیات فتحالمبین در دشتعباس به شهادت رسید.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه