
بسم الله الرحمن الرحیم
فرازهایی از وصیتنامه پاسدارشهید جلال محمدی سلیمانی
اکنون ملت مادریا فته است کل یوم عاش را و کل ارض کربلا.
الذی خلق الموت والحیو ة لیبلوکم احسن عقلاو هو العزالغفو ر .امام (ره)
خدا وند مرگ و زند گی را آفر ید که شمابندگان را بیا زما ید تا کلام نیکو کارا ن و خلوص نیتش بیشتر است و او مقتدر و امر زنده گناهان است .سوره الملک آیه 2
با سلام بر مهدی موعود و نائب بر حقش پیر جمارا ن و سلا م بر شهدای عزیزی که افتخارآفرید ومشتاقانه به سوی معبود پرواز کردند و سلام بر جا نبا زان اسلام اسرا ء،مفقود ین و سلا م برخا نواده های محتر م ر زمند گان .
پدر ومادرم سلا م بنده چون در این موقعیت حساس در وجود خود احساس مسئو لیت نمودم که از و لی عصر و مر جع تقلید و فرماند کل قوای جمهوری اسلامی اطاعت نمایم و به سوی د یارعاشقا ن یعنی دیاری که خوان نعمتش برای مخلصین گسترده است و ر وزی خوران این محفل همچون پر وانه به دور معشو ق طواف می کنند معشو ق هم از میان عاشقا ن مخلص تری را انتخاب کرده و به و صال خویش می خواند.
و چه سعادتی که عاشقا ناز راهی دور رسیده و خسته وتشنه این خستگی و تشنگی را با نو شید ن شر بت گوارای شهادت ر فع نماید.خدایا نصیبم نما .
ای مرد م مسلمان و متعهد منطقه بدا نید و خداراشکر کنید که ما را در چنین موقعیتی قرار داده .در اینجا از توپدر شکرو سپا سگذاریمی کنم که برایم زحمتهای بسیار کشیدی ومن را از کود کی تربیت نمودی و نیکوپر ورش دادی اکنون پدرعزیز م و قت ان رسیده که از اسلا م و حیثیتمان نگهداری کنیم و فر مان امام امت نائب مهدی را لبیک گوئیم شما ما را با جان ودل به میدان فرستادید که برای اسلام با کفرجهانی مبارزه کنیم پس خوشا به حالتان که مرا به اینجا رسانیدی امید وار م که مرا عفو نما ئید .
ای مادر م می دانم که مادران چقدر علاقه فزندا نشان دردلشان است و علاقه ز یادی به آنها دارند حتی راضی نیستند که یک لحظه ازکنار هم جدا شو ند اما مادر م چه می شود کرد که اسلام و قر ان در خطراست پس باید ببخشید نمی شو د درکنار هم با شیم مادرم می دانم که خیلی آرزو ها داری آرزو ی داماد شد ن مرا داری اما من عاشق مهدی ام.در سو گ من گر یه و زاری نکن هر و قت به یاد من افتادی به یاد ز ینب و فاطمه بیفت که داغ 72شهیدرا تحمل کردند انهم چه تحملی تحمل داغ حسین و یارانش را .پس شما زینب وار با شید .
برادرانم از شما تقا ضا دارم که در سو گ من هیچ اند وهی به دل راه ندهید و پدر ومادر مان را دلداری دهید و به انها بگوئید که صابر با شید که خداوند فرموده .
ان الله یحب الصا برین
به در ستیکه خدا وند صبر کنند گان را دو ست دارد .
ای خواهرا نم درسوگ من اشک نر یزید و همیشه بر خدا تو کل کنید ومرا ببخشیدکه نتوا نستم در آینده کمک کار شما باشم ای پدر و مادر و برادرانم نگذارید که خواهرا نم گریه کنند .
ای اقوام محتر م از آمدن فر زندا نتان به جبهه خود داری نکنید بلکه آنان را تشو یق کنید به جبهه ها بر ود در پا یان پیکر مرا در کنار عزیزان ود وستا نم با بک،توان و عظیمی دفن نما ئید .
به امید رو زیکه بر کفر جهانی پیروز شو یم .
مور خه 65/1/28عملیات کربلای یک مهران جلال محمدی سلیما نی
بسم رب الشهداء
من شهادت در راه حق و اهداف الهی را افتخار جاودانی می دانم. امام خمینی(ره)
زندگی نامه پاسدار شهید جلال محمدی
شهید جلال محمد سلیمانی در سال 1348 در یکی از مناطق عشایری اسفندقه دیده به جهان گشود. پدرش حسن و مادرش زرنگ می باشد. دوره ابتدایی را در دبستان عشایری محل سکونتش طی کرد، تحصیلات راهنمایی را در دولت آباد اسفندقه پی گرفت، شروع دوره دبیرستان با جنگ تحمیلی دشمنان علیه ایران اسلامی همراه بود و از آنجایی که جلال روحیه ای ناآرام و پرتلاطم داشت، عازم جبهه های نبرد شد و پس از مدتی حضور در جبهه به عضویت سپاه پاسداران درآمد و در گردان 419 لشکر 41 ثارالله مشفول خدمت دفاع و مبارزه شد. شهید جلال در عملیات های متعدد شجاعت و لیاقت کم نظیری از خود نشان داد. به همین خاطر بارها به عنوان فرمانده گروهان هدایت نیروها را بر عهده داشت. به مسائل دینی، اخلاقی و انجام فرایض اهمیت فوق العاده ای قائل بود. او در جبهه اسطوره ای از شجاعت و صلابت بود. آری از آنجا که او عاشق حق بود نهایتاً در دی ماه سال 1365 در عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه به خیل یاران شهیدش پیوست و پیکر پاکش در جمع شهدای روستای کناروئیه به خاک سپرده شد.
فرازهایی از وصیت نامه شهید جلال محمدی
در این موقعیت حساس در وجود خود احساس نمودم که از ولی امر زمان و فرماندهی کل قوا اطاعت کنم و راهی دیاری شوم که خوان نعمتش برای همه دلسوزان و مخلصین گسترده است. امیدوارم گوشه ای از دینی که شهداء بر گردن ما دارند ادا نمایم.
روحش شاد و پر رهرو باد
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار

بدون دیدگاه