بسم الله الرحمن الرحیم
وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبيلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاء وَلَكِن لاَّ تَشْعُرُونَ
کسی را که در راه خدا کشته شده مرده نپندارید بلکه او زنده جاوید است ولیکن شما این حقیقت را در نخواهید یافت.
به نام خدا و کلمات بزرگوار و با معنی خداوند به نام یکتا آفریننده خلق و کرات و زمین و آسمان؛ کسی که ما را خلق کرد از خاک هم برمان می گرداند و با سلام بر شهیدان از صدر اسلام تا به انقلاب اسلامی ایران بخصوص شهدائی که در راه خدا در جنگ تحمیلی عراق بر ایران به این درجه رفیع نائل آمدند شهیدان جان خود را در طبق اخلاص نهاده و از فرسنگها راه دور گوش به فرمان امام امت داده به مناطق جنگی کوچ کرده و با کفر به ستیز برخواسته و جنگیدند و آرزوی کربلای حسینی را داشتند ولی خداوند آنها را بیشتر دوست داشت و آنها را به دیدار حسین برد. و درود فراوان بر امام زمان منجی عالم بشریت و نائب بر حقش رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی که مانند نوری در بین تاریکیهای دنیا در نقطه ای مشخص به نام ایران شروع به تابیدن کرد و کم کم نور خود را گسترده و می رود که تمام تاریکیهای روی زمین را روشن نماید.
بعد از درود و سلام بر شهیدان و بازوان انقلاب یعنی خمینی و از همه بالاتر امام زمان بر آن داشتم چند کلمه وصایای خود را بر روی کاغذ بیاورم. سلام بر تو ای پدر عزیز که چون کوه استواری و هرگز لغزشی در دین اسلام نداشتی سلام بر تو که مرا بزرگ کردی با یک لقمه نان، اما حلال. پدر جان صبور باش و اگر من شهید شده ام افتخار کن که چنین فرزندی را در راه دین و قرآن فدا کردی و من هم چنین افتخار می کنم که لااقل کار بزرگی نتوانستم بکنم لا اقل توانستم در راه خدا بجنگم مگر من از قاسم بن الحسین (ع) عزیزترم، مرا حلال کن اگرچه نتوانستم حق فرزندی را آنطوری که می بایست ادا کنم مرا ببخش.
سلام بر تو که مرا شیر دادی و با شیره جانت عشق به خدا و امام حسین (ع) را به جانم ریشه دواندی، سلام بر تو که تا صبح بیدار خوابی کشیدی و حاضر نبودی کوچکترین ضربه ای به من وارد شود و کوچکترین ناراحتی ببینم. ای کسی که موقعی که من بیمار می شدم فرسنگها راه پیاده مرا می بردی تا به دکتر برسم و حال حاضر شدی در راه دین اسلام فدا شوم مرا ببخش و حلالم کن. درود بر شما مادران که بهشت زیر پای شماست. برادران عزیزم کوچکترین ناراحتی به خود راه ندهید که بی برادر شده اید و مبادا نا سزا بگویید خدای نکرده نه هرگز. شما هزاران برادر دیگر دارید که آماده اند تا پرچم لا اله الا الله و محمد رسول الله را بردارند و بر بلندترین نقطه جهان به اهتزار در آورند راه مرا ادامه بدهید و مگذارید اسلحه من بر روی زمین سرد شود.
خواهرم سلام بر شما از سلاله زینب (س) هستید جایتان را حفظ کنید و خواهری نمونه باشید امت حزب الله ملت مبارز مردم قهرمان امام را تنها نگذارید و روحانیت را پشتیبان باشید و ولایت فقیه را حفظ کنید. مساجد را پر کنید که انقلاب از مساجد سرچشمه گرفته. بسیج را پر کنید و آموزشهای نظامی را فرا گیرید تا در موقع لزوم از آنها استفاده کنید. آن روز که هابیل به دست برادرش شهید گشت و قابیل، هابیل را به سرزمین دمشق آورد و با مواردی به خاک سپرد. از آنوقت مبارزه بین حق و باطل چهره خونین به خود گرفت و فرزندان هابیل در یک جبهه و فرزندان قابیل در یک جبهه و به همین صورت فرزندان همدیگر رسم و رسوم پدر راطی کردند و تا به انقلاب ایران رسید و در ایران فرزندی از فرزندان قابیل با پیروان و فرزندان هابیل به ستیز برخواسته بود که با شکر الهی او را فراری دادند و حال فردی دیگر از فرزندان قابیل به نام صدام حسین با ملت ایران که از فرزندان هابیل و از پیروان هابیل هستند به جنگ پرداخته و باید ما جوان ها خونهایمان ریخته شود تابه پیروزی برسیم. جوان ها از شهادت نهراسند چون خداوند در قرآن می فرماید:
إِنَّ اللَّهَ اشترَي مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسهُمْ وَ أَمْوَلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ
خداوند جان و مال مؤمنین را که در راه او جهاد می کنند به بهای بهشت می خرد، پس بیاییم تا فرصت است مسیر خود را مشخص کنیم و طی نمائیم. در جنگ بین حق و باطل شرکت کنیم و به آرزوی بزرگی چون شهادت برسیم، پس پدر و مادر هیچ غم و غصه ای نداشته باشید درست است که فرزند عزیز است ولی در مقابل خداوند بالاتر و محبوبتر از همه چیز حتی فرزند چون خدا خالق همه ماست و متاسفم از اینکه نتوانستم تا به حال خدمتی به شما بکنم و امیدوارم من را ببخشید و حلالم نمائید و شما بر گردن من حق دارید چون برای رشد جسمی و اخلاقی من زحمت فراوان کشیده ولی من خیلی خوشحالم که توانستم در جهاد حق علیه باطل شرکت کنم و با ایثار جان ناقابل خود در پیروزی این نهضت الهی سهمی داشته باشم. برادران پس نگریید به عظمت شهادت اگر یادتان باشد که قبل از انقلاب در هر مجلسی که به شهادت ائمه و مخصوصاً در ماه محرم که به شهادت حسین (ع) و یارانش مناسبت داشته گریه و زاری می کردیم و می گفتیم ای کاش ای حسین ما آن روز در کربلا بودیم و به ندای هل من ناصرت لبیک می گفتیم. پس خداوند یک مرحله امتحان نهائی بین تمام ایرانیان گذاشت و برای همه مساعد است در این امتحان شرکت کنیم و به حسین لبیک بگوییم پس مواظب باشید زمان بسیار حساس است، اکنون صبر شما در شهادت من، شرکت در حماسه و ایثار من است و امیدوارم که بعد از شهادت من مستحکمتر و مقاوم تر دنباله رو رهبر مسلمین و جهان یعنی امام خمینی باشید. شهید همچو قلبی زنده است که با اندام خشک و پوسیده خود رمقی به دیگران می دهد و آنها را از حالت سکون به حالت تحرک در می آورد شهید با نخستین قطرات خونش نهالهای اسلام را آبیاری می کند. برادران امام فرمودند که مثل حسین در جنگ وارد شدیم و باید مثل حسین به شهادت برسیم و به آئین او عمل نماییم.
مادرم گروههای مخالف و منافق خطرناک تر از دشمن خارجی هستند که آمریکا و شوروی و عراق می باشند؛ زیرا آنها در داخل جمع هستند و هیچکس نمی تواند آنها را بشناسد، ولی تو می توانی آنها را با گریه نکردن خود در شهادت فرزندت چنان آنها را سرکوب نمایی که از جایشان بلند نشوند، گریه و زاری نکنید زیرا من راه خود را انتخاب کرده ام و برادران امروز مسئولیت سنگینی بر دوش ما است و آن رسانیدن پیام شهیدان به گوش مستضعفین جهان است و سلام مرا اگر مسئولیت حس می کنی به کلیه برادران برسانید و به آنها بگویید که حرف امام را سر مشق خود قرار بدهید که خط امام، خط پیامبران است. خواهرم تو هم می توانی روح من را خوشحال کنی، تو می توانی حجاب خود را حفظ کنی چون حجاب تو وقار توست و وقارت افتخار ماست و از والدین می خواهم که تا آخرین قطره خون پیرو خط امام باشند و هیچ نگرانی نداشته باشند چون روزی به شما خداوند امانتی داد و امروز هم امانتش را خواست و شما هم امانت ارا پس دادید، پس افتخار کن که فرزندت در راه خدا به مقام بزرگ رسیده است، پدر جان آیا می دانی تا به حال من مرده بودم و حال در آغاز جهاد و شهادت، در خود احساس کردم که تازه دارم متولد می شوم و زندگی جاویدان خود را آغاز می کنم، پس چه زندگی بهتر از این.
دیگر عرضی ندارم و ببخشید اگر سواد کامل نداشتم و خیلی بدجور نوشته بودم. شعار همیشگی را یادتان نرود:
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار
والسلام شهید رضا قربانی زاده
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه