بسم الله الرحمن الرحیم وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با سلام بر مهدی(عج) منجی بزرگ انسانها و پاسدار انسانیت و با سلام به رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی. امیدوارم سخنانی که با این قلم روی کاغذ می آورم از صمیم قلب باشد و فقط برای رضای خدا باشد چون آنچه برای هر مسلمان مقصد است، رضای خداست. ای امت حزب الله همانطور که شهید با خونش و معلول با ایثارش امام را یاری داد تو هم با مبارزه ات و صبرت در این راه امام را یاری بدهید که بدنبال آن یاری خداست و شما این انقلاب را محافظت کنید که یک امانت الهی است و این هم خودش یک امتحان عظیم و بزرگ است اگر از این امتحان پیروز در آییم و این انقلاب را حفظ کنیم و اگر با خودسریهای خودمان و خودمحوریهای خودمان این انقلاب را از راه راستش منحرف نکنیم در حقیقت راه حسین را تداوم بخشیده ایم. و اگر حفظ نکنیم به جرگه یزیدیان پیوسته ایم و ای امت حزب الله حسین دو راه به شما نشان داده یک راه حق و یک راه باطل و اگر کسی در راه حق نبود بی شک در راه باطل است. و شما سعی کنید که حق را بشناسید بعد راه آن را هم خواهید شناخت اما سخنی با پدر و مادر عزیزم دارم . می دانم که بعد از مرگ من کمرتان خم خواهد شد و موی سرتان سپید خواهد شد ولی من برای شما عزیزتر از علی اکبر نزد امام حسین نیستم و امیدوارم که من را حلال کنید چون در طول زندگیم نتوانستم یک ذره از حق شما را بجا آورم و امیدوارم همانطور که من با خونم دشمن را نابود کردم شما با صبرتان و یاری امام، دشمن را بیشتر از خون من نابود کنید و سخنی با تو خواهرم دارم که حجابت را حفظ کن و نمازت را بپا دار که دشمن را رسوا می سازد و تو ای برادرم اسلحه ات را بردار و با آن امریکا و تمام مزدورانش را نشانه رو و همینطور از تمام دوستان و آشنایان حلالیت می طلبم و امیدوارم که اگر از من ناراحتی دارند حلال کنند و آخرین آرزویم این است که در راه آزادی کربلای حسین به شهادت برسم.در وقت نماز برایم سعات را طلب کنید و نماز جمعه و دعای کمیل و توسل را فراموش نکنید و تو ای مادر برایم گریه نکن. برای شهدای بی مادر و مفقودالاثر گریه کن و سلامم را به امام برسانید و امیدوارم که این جمله ها را از صمیم قلب نوشته باشم و باز هم تکرار می کنم از شما دوستان و اقوام حلالیت می طلبم. والسلام خدایا خدایا تو را بجان مهدی، تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار
یکم دي 1344 ، در شهرستان سيرجان چشم به جهان گشود. پدرش تهمتن، پاسدار بود و مادرش معصومه نام داشت. تا پايان دوره راهنمايي درس خواند. سال 1363 ازدواج كرد و صاحب یک دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بيست و یکم بهمن 1364 ، در اروندرود بر اثر اصابت تركش به سر، شهيد شد. مزار وي در گلزار شهداي زادگاهش قرار دارد. برادرش مسعود نيز به شهادت رسيده است.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه