حسین کاظمی سربنانی

نــام :
حسین
نـام خـانوادگـی :
کاظمی سربنانی
نـام پـدر :
محمد
تـاریخ تـولـد :
1348
مـحل تـولـد :
سـن :
سـال
دیـن و مـذهب :
شرح شهادت
وصیت نامه

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين

بسم رب الشهدا ء لطفا پس از مطالعه به ديگران بدهيد

((پدر و مادر مهربانم سلام ))

بنام خدا و به ياد خدا و بنام پيوند دهنده قلبها

سينه هاى اين امت و با سلام ودرود بر يگانه منجى عالم بشريت و نايب بر حقش امام خمينى و قائم مقام رهبرى آيت حق منتظرى و با سلام ودرود فراوان بر اسراء،مفقودين ،مجروحين و معلولين اين جنگ تحميلى كه يزيد زمان بلكه از آن بدتر بر ما تحميل كرد (يعنى صدام )و با سلام ودرود فراوان برشهدا كه با نثار خون خويش بوته ها و درختهاى پژمرده اين سرزمين ايران و اين مملكت اسلامى را آبيارى كردند و با سلام ودرود فراوان بر تمامى آينده سازان اين مملكت و با سلام ودرود بر شما پدر و مادر مهربانم و برادران عزيز و خواهران بزرگوارم چند كلمه كوچك و ناقابل براى وصيت مى نويسم .

ان الله اشترى من المومنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه يقاتلون فى سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعدا عليه حقا فى التويه والانجيل و القرآن ومن اوفى بعهده من الله فاستبشرو ببيعكم الذى بايعتم  به و ذالك هو الفوز العظيم            (سوره توبه آيه 111)

همانا خدا از مؤمنان، جان و مالشان را در برابر این که بهشت براى آنان باشد خریده است، بدین صورت که در راه خدا پیکار کنند و بکشند و کشته شوند. این را خداوند به عنوان وعده اى راست و درست بر خویش واجب کرده و در تورات و انجیل و قرآن آن را به عنوان سند معامله ثبت کرده است. و کیست که به پیمان خویش از خدا وفادارتر باشد ؟ پس به این داد و ستدى که به آن دست یافته اید شادمان باشید، و این است آن سعادت بزرگ.

آنها در راه خدا پيكار مى كنند ،ميكشند و كشته ميشوند  اين وعده حقى است بر او كه در تورات و انجيل و قرآن ذكر فرموده و چه كسى از خدا به عهد خدا وفادارتر است اكنون بشارت باد بر شما به دادو ستدى كه با خدا كرده ايد و اين پيروزى بزرگى براى شماست .

قال رسول الله(ص ):  ثلاثه من قالهن دخل الجنه ،من رضى بالله ربا و بالاسلام دينا و بمحمد (ص ) رسولا و الرابعه لها من الفضل كما بين السما و الرض وهى الجهاد فى سبيل الله عز وجل. (نهج الفصاحه 1243) سه چيز است كه هر كس بگويد داخل بهشت مى شود: 1-هر كس خدا را پروردگار 2-اسلام را دين و3-محمد (ص ) را پيامبر خود بداند و چهارمى فضيلتى بزرگ مانند زمين و آسمان دارد و آن جهاد در راه خدا است .

پس پدر و مادر مهربانم اگر كه نصيبم شد و به درجه رفيع شهادت نائل گرديدم هيچوقت  ؟؟؟؟نشويد و خداوند را سپاس گوييد كه چنينن جوانانى را توانستيد بپروريد و بزرگ كنيد تا در راه مفيد اسلام بتوانند جهاد كنند و بتوانند راه ديگر عزيزان را ادامه دهند مگر خون من از خون على اكبر امام حسين سرخ تر است من خيلى افسوس مى خورم كه در آنموقع و زمان امام حسين نبودم تا در ركابش به جنگم و الان خداوند را هزارها مرتبه شكر مى كنم كه جان سالم داشتم و توفيق عظيم نصيبم شد كه در سپاهيان بزرگ جدش شركت كنم و همدوش اين عزيزان و سربازان امام زمان به پيكار بپردازم و تا آخرين نفس اين يزيد زمان ،اين مردك خبيس يعنى صدام كافر و خون آشام را بگيرم ورا ه كربلاى حسين را باز كنم تا بتوانند اين امت شهيد پرور بروند آنجا عرض ادب كنند و طلب آمرزش و شفاعت نمايند، پس پدر مهربانم الان وقت آن نيست كه در خانه بنشينم و جبهه ها را خالى نگه داريم و والان كه حسين زمان آن پير بزرگ جماران آن ابر مرد تاريخ يعنى خمينى كبير ندا مى دهد كه جبهه ها را پر نگه داريد و در جايى ديگر مى فرمايد امروزقضيه  جنگ اهميتش از فروع  دين بيشتر ميباشد پس مگر از فروع دين ما يكى جهاد نيست و ما بايد برويم تا به پيروزى نهايى برسيم ،من خيلى افسوس مى خورم كه آنزمان نبودم كه امام حسين ندا مى داد هل من ناصرا ينصرنى و هل من معين يعيننى :يعنى مى فرمود :

آيا كسى بود كه كند يارى حسين

آيد در اين زمين به مددكارى حسين

كاش آن لحظه بودم و به اين ندا خالصانه و عاشقانه لبيك مى گفتم پس الان كه حسين زمان ندا مى دهد كه ما نبايد در خانه بنشينيم و بگوييم اى امام حسين كاش در روز عاشوراييت بودم و تو را يارى مى كردم بايد برويم به جبهه ها تا قبر نازنينش را از دست اين ستمكاران بگيريم و برويم آنجا عرض ادب كنيم ،اما اگر اين توفيق عظيم نصيبم شد و به درجه رفيع شهادت نايل گشتم از شما مى خواهم كه در مرگ من گريه و زارى نكنيد و هر كس به خانه آمد خوش آمد بگوييد و جشن بگيريد و شربت و شيرينى بپردازيد و هيچ گونه حزن واندوهى به خود راه ندهيد ، جوانان را تشويق كنيد تا راه ما را ادامه دهند و برادرانم بايد اسلحه من را بردارند اگر گاهى وقتها شده در اثر ناراحتى ؟؟؟؟؟؟

و مزاح حرفى زدم يا توهينى كردم مرا ببخشيد و از شما اميد عفو و التماس دارم و در همينجا از كليه قوم و خويشان بخصوص دا ييها ـ عمه ها خاله ها عمو و تمام آشنايان طلب آمرزش و التماس دعا دارم ،از اهالى محترم ده شيخ ميخواهم كه خطاهاى احتمالى اينجانب صرفنظر كرده و مرا عفو كنند

و اما اى مادر واى آنكس كه مرا پروراندى و به اينجا رساندى من يك امانتى بودم نزد شما آدم يك ساعت دنيا مى آيد و يك ساعتى بعد از دنيا مى رود ، مى دانم كه شما خيلى ناراحتى كشيديد تا من را بزرگ كنيد چونكه من در كودكى نارا حتى هاى زيادى داشتم و چه بسا شبها از خواب بلند ميشدى تا مرا شير دهى و آرام سازى از شما مى خواهم كه در مرگ من گريه نكنى  واز تمامى قوم وخويشان بهل بودى بطلبيد ،

واى پدر جان در دعاى خود رزمندگان را دعا كنيد و هيچگونه ناراحتى نداشته باشيد زيرا من عاشق كربلا بودم اگر به كربلا نرسيدم سلام مرا به امام حسين برسانيد و هر وقت به مسجد مى رويد ما را دعا كرده و طلب آمرزش كنيد .ديگر عرضى ندارم جز شفاعت شما به اميد پيروزى رزمندگان اسلام و باميد زيارت قبر امام حسين امام را دعا كنيد ، جبهه ها را پر كنيد ، مسجدها را خالى نگذاريد .

و من الله التوفيق                                   حسين كاظمى سربنانى 5/10/65

 

حضور برادران عزيزم و دوستان وهمشهريها :

اى جوانان نكند در خواب ذلت بميريد كه حسين (ع ) در ميدان نبرد شهيد شد اى جوانان مبادا در غفلت بميريد كه على (ع ) در محراب عبادت شهيد شد و مبادا در حال بى تفاوتى بميريد كه على اكبر حسين در راه حسين  و با هدف شهيد شد اى مادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگيرى كنيد كه فردا در محضر خدا نمى توانيد جواب زينب را بدهيد كه تحمل هفتادو دو شهيد را نمود همه مثل خاندان وهب جوانانتان را به جبهه نبرد بفرستيد و حتى جسد او را هم تحويل نگيريد زيرا مادر وهب فرمود پسرى را كه در راه خدا دادم پس نمى گيرم برادران استغفار و دعا را از ياد نبريد كه بهترين درمانها براى تسكين دردها ست و هميشه بياد خدا باشيد و در راه او قدم برداريد و هرگز دشمنان بين شما تفرقه نيندازند و شمارا از روحانيت متعهد جدا نكنندكه اگر چنين كردند روز بدبختى مسلمانان و روز جشن ابر قدرتها ست حضورتان را در جبهه هاى نبرد حق عليه باطل ثابت نگه داريد و در امام بيشتر دقيق شويد و سعى كنيد عظمت او را بيابيد و خود را تسليم او سازيد و صداقت و اخلاص خود را همچنان حفظ كنيد اگر فيض شهادت نصيبم گشت آنانكه پيرو خط سرخ امام خمينى نيستند و به ولايت او اعتقاد ندارند بر من نگريند و در تشيع جنازه من حاظر نشوند ودر آخر سلام مرا به رهبر عزيزم  برسانيد و بگوييد تا آخرين قطره خونم سنگر اسلام را ترك نخواهم كرد با خداوند پيمان مى بندم كه در تمام عاشوراها و در تمام كربلاها با حسين (ع ) همراه باشم و سنگر او را خالى نكنم تا هنگاميكه همه احكام اسلام در زير پرچم اسلامى امام زمان (عج ) به اجرا درآيد ،در پايان از امت ايثارگر مى خواهم كه در همه موارد صرفه جويى كنيد تا چيزى كمبود نباشد و صبر وحوصله داشته باشيد .

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
آخرين آرزوى من: بارالها من نمى خواهم كه در بستر بميرم .ياريم كن تا براهت در دل سنگر بميرم دوست دارم در ميان آتش و خون و گلوله دور از كاشانه واز خواهر و مادر بميرم دوست دارم خاك ايران را زدشمن پاك سازم در ره اسلام و آزادى اين كشور بميرم دوست دارم نيمه شب با نعره الله واكبر دشمنان را قلع و قمع سازم چو بر لشكر بميرم دوست دارم تا شوم قربانى را خمينى دوست دارم همچو باران بر تنم خمپاره بارد پيكرم گردد بمانند گل پر پر بميرم دوست دارم رهبر را بخون خود نويسم

خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار

بیوگرافی

بسم رب الشهداء والصديقين

شهيد حسين كاظمي در تاريخ 1348/1/1 در روستاي ده شيخ سربنان و در يك خانواده مذهبي ديده به جهان گشود وي در سنين كودكي تا سن 7 سالگي ناراحتيهاي بسياري از نظر جسمي و رواني داشت بخصوص در سن 3 تا 4 سالگي حالت حمله و غش در او مكررا ديده مي شد و حتي چندين مرتبه بيماري به حدي شت يافته بود كه از زنده ماندن وي قطع اميد شده بود. در آن حال بود كه مادرش با توسل به ائمه و معصومين خواستار شفاي فرزندش شد كه پس از آن بيماري به مرور زمان كم گرديد و از سن 7 سالگي كلا بيماري وي از بين رفت و تنها يكي از اثرات ناشي از بيماري يعني لكنت زبان بندرت در وي ديده مي شد كه بحمدا… بعد از مدتي از بين رفت. شهيد كاظمي پس از رسيدن به سن قانوني دروس ابتدايي را در روستاي ده شيخ پشت سر گذاشت و دوره راهنمايي را در مدرسه راهنمايي سربنان آغاز كرد و تا پايان كلاس اول راهنمايي در آنجا بود و پس از آن ترك تحصيل كرده و به منظور انجام كار راهي كرمان گرديد و در پايگاه حجازي (موتوري سنگين سپاه پاسداران) بعنوان تعميركار مشغول به كار گرديد و در طول يك سال خدمت چندين مرتبه مورد تشويق قرارگرفته و هدايايي نيز دريافت كرده است. وي پس از يك سال بر اثر علاقه اي كه داشت به مدرسه علميه زرند رفته و مشغول تحصيل و آموختن علوم اسلامي شد و پس ازحدود سه ماه به حوزه علميه امام يزد معرفي و تاكنون ادامه تحصيل داد. ايشان يك مرتبه از طريق حوزه به جبهه هاي نبرد اعزام و مدت 45 روز در قرارگاه تيپ الغدير و در خدمت نيروهاي اسلام بود و بعد از مراجعت باز به يزد رفته و مشغول تحصيل گرديد تا اينكه بنا بر تكليف الهي كه بر دوش داشت داوطلبانه در مورخه 65/9/9 به همراه سپاهيان حضرت محمد (ص) از كرمان عازم جبهه شد و حدود يك ماه در سد دز دوره آموزش غواصي را سپري نمود و پس از آن عازم جبهه فاو شد و در خطوط پدافندي استقرار يافت تا اينكه در ادامه عمليات پيروز و حماسه آفرين كربلاي 5 به همراه ديگر يارانش در مورخه 65/11/4 از فاو عازم اهواز شدند و در تاريخ 65/11/6 عازم كربلاي شلمچه شدند و از ساعت 7 صبح مورخه 65/11/7 با دشمن صهيونيستي به نبرد پرداخته تا ظهر سه پاتك سنگين و مذبوحانه دشمن را دفع كردند و ايشان در اين مدت براثر اصابت تير از ناحيه دست راست زخمي مي گردد و با وجود جراحت و خونريزي داوطلبانه به عنوان آرپي جي زن به سنگرهاي كمين شكار تانك مي رود و سرانجام هنگام دفع پاتك چهارم دشمن و پس از حدود پنج ساعت جهاد دلاورانه در ساعت 11/45 دقيقه روز سه شنبه 65/11/7 و براثر اصابت خمپاره 60 خصم زبون به ناحيه پهلوي راست و قطع شدن كمرش در خون خويش غلطيد و با روحي پر از مهرباني ، صفا و عشق به خداوند به سوي تنها معبود و معشوقش پرواز عاشقانه و عارفانه اي را آغاز نمود.

روحش شاد، ياش گرامي، و راهش پررهرو باد.

خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار

والسلام عليكم و رحمه ا… و بركاته    خانواده شهيد

جـزئیات شـهادت

تـاریخ شـهادت :
1365/11/07
کـشور شـهادت :
مـحل شـهادت :
شلمچه
عـملیـات :
کربلای5
نـحوه شـهادت :

اطـلاعات مـزار

مـحل مـزار :
وضـعیت پـیکر :
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
ردیـف :
شـماره :

تصویرمـزار

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *