عطاالله شول

نــام :
عطاالله
نـام خـانوادگـی :
شول
نـام پـدر :
رحمان
تـاریخ تـولـد :
1334
مـحل تـولـد :
سـن :
سـال
دیـن و مـذهب :
شرح شهادت
وصیت نامه

بسمه تعالی
انا لله و انا الیه راجعون
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان
با سلام و درود بر حضرت مهدی منجی عالم بشریت و با درود فراوان بر نائب برحقش امام خمینی این شمع فروزان راه هدایت تقوا و فضیلت و با درود فراوان بر شهدا از صدر اسلام تا شهدای دشت خونین کربلای ایران که با خون پاک و سرخشان درخت تنومند اسلام را آبیاری نموده و از اسلام قدرتی بزرگ و شکست ناپذیر ساختند در جهت نابودی کفر جهانی و با درود فراوان بر شما پدر و مادر گرامی که رنجها کشیدید و خون دلها خوردی تا اینجانب را به این سن و سال رسانده و امروز با قلبی آکنده از عشق به خدا و روحیه ای باز مرا راهی دیاری نمودید که وجب به وجب آن با ریختن خون هزاران شهید تثبیت گردیده. خیلی متاسفم از اینکه تاکنون سعادت و توفیق خدمت به اسلام را نیافتم لذا هم اکنون خوشحالم از اینکه خداوند توفیق را به این بنده حقیر عنایت فرمود تا در صورت داشتن سعادت با اهدا خون ناقابل خود سهمی کوچک داشته باشم در برپایی و تداوم جاودانی دین حق. اولا همسر پدر مادر خواهران برادران گرامی از شما می خواهم صبر را پیشه کنید و برایم گریه و زاری نکنید بلکه رفتنم را از این دنیای بیحاصل جشن گرفته و به یکدیگر تبریک بگویید و از خدا بخواهید تا این بنده حقیر را مورد مغفرت و آمرزش خود قرار دهد و راضی باشید به رضای او و لحظه ای از یاد او غافل نباشید زیرا الا بذکر الله تطمئن القلوب.
با یاد اوست که دلها آرام می گیرد و اما مادرم شما حتما می دانی چه می خواهم بگویم آری مهدیه شما که بخاطر من زجرها کشیدی و هنوز خواهی کشید مطمئن باش و مطمئن هستم که اجرت در پیشگاه خداوند محفوظ خواهد بود. مهدیه این یادگار و امانت من اگر مادرش خواست او را بدهیدش حتما و بی چون و چرا ولی از قول من به او بگویید که این بچه را بخاطر خدا آنگونه تربیت کن که بتواند در اجتماع شرافتمندانه زندگی کند وگرنه فردای قیامت دامنش را خواهم گرفت و اگر چنانچه نیامد دنبالش و نخواست او را به دست تو می سپارم تا خودت همانطور که از […] بودی مادرش باشی پدر و برادرانم جای مرا برایش پر کنند خیلی مشکل است برایتان ولی چه کنم اینها باعث شادی روح من خواهند بود سهمش را از کلیه دارائیم از خانه تا حقوق و هر چه دارم جدا می کنید چه در آینده به من تعلق بگیرد.
وضعش را خوب معالجه کنید مبادا سر و وضعش در کوچه و مدرسه ژولیده و درهم برهم باشد. بچه ها با او طوری عمل کنند که او متوجه نشود کسی را در این دنیا ندارد می دانم مادر خیلی برایت مشکل است مادر ولی باور کن مادر اگر کوچکترین ناراحتی برایش پیش بیاید بدان که روحم در عذاب خواهد بود این مسائل بدان معنی هم نباشد که مانع از تربیت صحیح او شود مادرم در تربیتش خیلی تلاش کن و این را بدان زمانی خیالم راحت است که او بتواند در آینده در بین مردم خوب زندگی کند. کسی سر و صدایش را نفهمد تا حد امکان امکانات تحصیلی او را فراهم کنید در ازدواجش خیلی دقت کن مادر همسر آینده اش را از بین افراد باتقوا و باایمان و بدور از هرگونه تظاهر و خودپسندی انتخاب کن. مادر قلم و زبان من عاجز و کوتاهتر از آن است که بتوانم از شما قدردانی و تقدیر کنم. ناچارم که عاجزانه از پیشگاه خداوند بخواهم که در فردای قیامت روحت را با حضرت زهرا سلام الله علیها محشور بگرداند و اما در مورد همسرم بتول خیلی از روی او شرمنده ام که در عنفوان […] و بر حسب اقتضای وظیفه شرعی ادای تکلیف نمودم سعی کنید خیلی زود به هر طریق ممکن او را وادار و تشویق به ازدواج کنید و ضمن شرکت در عروسیش در کمال ملاطفت و مهربانی تا آخر عمر با او رفتار کنید و بچه را هم اگر خواست که خودش بخوبی و با نظارت و ارشاد و راهنمایی شما تربیت و بزرگ کند و اگر نخواست او را هم در کنار مهدیه به همان ترتیب بزرگ کنید و اجرتان را هم از خدا بگیرید. سعی کنید تفاهم و صمیمیت را از همان کودکی در بینشان ایجاد کنید و آنها را نسبت به هم دلسوز و […] بار بیاورید فراموش کردم با عمو هم هیچگونه و تحت هیچ شرایطی خدای ناکرده بحث نکنید […] سکوت و اما در بقیه موارد اولا خانه را بفروشید و مهریه همسرم را بپردازید و از مابقی سهم مهدیه […] کنید و بقیه را به همسرم تحویل دهید وسائل داخل منزل هم همه متعلق به همسرم می باشد جز […] و موکت ها که باید سهم مهدیه جدا شود و حقوقم را هم ماهانه پس از پرداخت اقساط وامها سهم مهدیه را جدا کنید و بقیه را به همسرم بدهید. مبلغ 850 تومان به تاجی و 10000 تومان به عبدالله و 1300 تومان […] مقداری جنس به حسین عمو بدهکارم تعدادی سیمان و 6متر آهن 14 به محمدعلی بدهکارم […] کیسه آنرا قرار شد استاد کمال بدهد چون پولش را گرفته و حدود 6 متر یا بیشتر هم ناودانی 16 به […] عمه بدهکارم مقداری هم بابت پول قند و چای مدرسه به احمد شیبانی بدهکارم. 8 سال نماز […] هم روزه بدهکارم که همه موارد بالا را از حقوقم بپردازید و اگر چنانچه مراسمی هم خواستید بگیرید از حقوقم خرج کنید و در پایان مبادا خدای ناکرده کسی از شماها در صورتیکه من توفیق شهادت پیدا کردم به اسم خانواده شهید کوچکترین خدای ناکرده سو استفاده ای بکند. به امید پیروزی هر چه سریعتر رزمندگان و به اهتزار در آمدن پرچم اسلام در سراسر جهان. عطاالله شول

بیوگرافی

بیست وهشتم اردیبهشت 1334، در شهرستان سیرجان به دنیا آمد. پدرش رحمان، کارمند نیروی انتظامی بود و مادرش شرف‌خانم نام‌ داشت. تا پایان مقطع ‌متوسطه در رشته رياضي درس خواند و دیپلم گرفت. دوبار ازدواج كرد و حاصل اين دو ازدواج دو دختر شد. معلم بود، به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. یازدهم تیر 1365، در مهران  توسط نيروهاي عراقي بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

جـزئیات شـهادت

تـاریخ شـهادت :
1365/04/11
کـشور شـهادت :
مـحل شـهادت :
مهران
عـملیـات :
كربلاي1
نـحوه شـهادت :

اطـلاعات مـزار

مـحل مـزار :
وضـعیت پـیکر :
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
ردیـف :
شـماره :

تصویرمـزار

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *