این فرزند دلاور کرمانی بیستم دیماه سال 1365 در عملیات کربلای پنج در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و با بدنی خونین به دیدار معبود شتافت.
به نام خدای شاه شهیدان
برادر عزیز:
حال که پیک اجل لحظه به لحظه به من نزدیکتر می شود می خواهم از اینجا برایتان بگویم از دیار عاشقان از دیار سرخ جامگان پوینده راه حسین(ع) از دیار راهیان کربلا اما مگر این عقل ناقص و این زبان قادر به درک و بیان و توصیف این مکان مقدس هست؟ هر آنچه که بهترین توصیف کنندگان و بهترین نویسندگان را بگویید هرگز نمی توانند حتی یک کلمه را از این دیار را برای شما بشکافند و شما را به حقایق این دیار اشنا سازند. حتی اگر این عاشقان گذشته از جانی که خودشان به وصال معشوق را احساس نموده اند برایتان از این وادی سخنها گویند هرگز قادر به درک آن نمی شوید تنها راهی که برای درک این مطالب وجود دارد حضور در این مکان است. آری حضور در این مکان تنها راه حس درک مفاهیم عاشقان این کوی است. شاید آن زمان که در اینجا انسان حضور پیدا کند بتواند تا اندازه ای جلوه عشق این عشاق را ببیند. آن زمان که عاشقی روی به سوی معشوقش می کند و آن زمان که در خون خویش بهر معشوقش می غلتد آنگاه که نظاره گر این عاشقان از سر گذشته شوید شاید درک کنید که اینان چگونه عاشقانی هستند که اینگونه با سخن نویددهنده رهبرشان که یگانه رابط بین آنان و عشقشان است به سوی خلوتگه راز و محل ملاقات دلدارشان می شتابند و خالصانه با معبودشان که همان عشقشان است به راز و نیاز می پردازند و آنچنان خالصند که برای اثبات ادعای خودشان سر و جان خویش را هم نثار می کنند تا اینکه بعد از اثبات سخنشان به دیدار معشوقشان نائل شوند. آری این زمان که شما نظاره گر حرکت فوج فوج این عاشقان هستید و هر لحظه می بینید که چگونه این عاشقان زیاد می شوند پس دیگر درنگ جایز نیست چرا اینکه درنگ حتی لحظه ای دیگر باعث پشیمانی بی حد و حصر خواهد شد پس ای کسانی که اکنون مستمع و یا خوانده این چند خط بدون ارزش هستید از من بی ارزش که عاشقانی را دیده ام که چگونه در خون خویش غلطیده اند و در همان حال ذکر معشوق را فراموش نکرده اند این سخن را بشنوید (از این پس هر لحظه ای که از عمرتان بگذرد و شما هنوز در شک و تردید باشید بدانید که فرسنگها بین شما و یگانه معبودتان که همان عشق عاشقانی است که واقعا عاشق شدند و سرانجام هم این عشق را با رنگ سرخ خون خود ثابت کردند فاصله می افتد) پس لحظه ای درنگ نکنید و بدون اتلاف وقت برای نزدیکی به معشوق عاشقان رفته حرکت به سوی میعادگاه عشق و محل دیدار و نزدیکی به او را آغاز کنید که خوب سفری را در پیش خواهید داشت و رستگاری شما در گرو همین است که خدای تعالی اینچنین فرموده است:
آنانکه ایمان آوردد و از وطن هجرت گزیدند و در راه خدا به مال و جانشان جهاد کردند آنها را نزد خدا مقام بلندی است و آنان […] رستگاران و سعادتمندان دو عالمند.
پس دیگر جای هیچگونه بحث و کلامی باقی نمی ماند زیرا کس را توان حرف زدن در مقابل آیات قرآن دیگر نیست.
و اما ای خواهران: برادرانتان با خون خویش نبرد کردند اما شما با سیاهی حجاب خویش می توانید کاری کوبنده تر انجام دهید که این برای شما تنها کلامی است که از هر قطره […] به خون عاشقی باقی می ماند پس شما هم با حفظ بیش از پیش حجاب خویش نبرد را طوفنده تر سازید و اما شما ای منافقان شما ای در ظاهر هموطنان من و در باطن خائنان پست شماهایی که برای ما از دشمن رودر رویمان نامردتر هستید بدانید که دیگر جایی برای نفس کشیدن شما باقی نمانده است و اثبات این کلمه من حضور جدی مردم در صحنه و خون تمام شهیدن است پس آماده باشید تا برای ابد مدفون گردید و تنها اثر از آثار شما لعن و نفرین همیشگی مردم در یادآوری خاطرات جنایات شما خواهد بود که این برای شما دردآور خواهد بود و اما ای کسی که دلت از عشق به رهبر محبوبمان و انقلاب ملت مظلومان تهی است بدان که در هر آنجا که ما حضور داریم بخصوص در مرقد پاک شهیدانمان تو را جایی نیست پس هرگز قدمت را بدین مکانها مگذار که لعن و نفرین خانواده های شهدا و تمام شهدا گریبانت را خواهد گرفت.
خداوندا در ظلمتها غرق بودیم چشم دلمان کور شده بود و سایه شوم لاشخورها ما را از نور معرفت جدا کرده بود اما بارقه ای از نور خودت ما را فرا گرفت و از سقوط کامل در سیاهی ها نجات بخشید. آری آنگاه که رهبر محبوبمان با تکیه بر تو بر سیاهی ها تاخت و آنها را از عرصه کشور و میهنمان زدائید ما هم برای مقابله با دیگر سیاهی ها به رهبری او و با امید به خودت به پا خواستم و با هر آنکس که قصد نبرد با دین و مملکت تو را داشت به مبارزه پرداختتیم و اینک در همین راه مبارزه با خصم دون که قصدی جز براندازی نور معرفتت که چندی است از در لطف و رحمت بر ما تابیدن گرفته است را ندارد جان و مال خود را نیز فدا ساخته ایم. خداوندا اینک که در راه تو من هم سلاح بدست گرفته ام و ندای رهبرم را که داد از دفاع از دین و قرآن و مملکت اسلامی خودمان را می داد ندای تو دانستم و بدان لبیک گفتم و جانم را نیز در طبق اخلاص نهادم و سرانجام نیز آن را هدیه راه حقم که همان راه انبیا بود نمودم تو هم مرا جز شهدای خود قرار بده و از سر تقصیراتی که ناخواسته انجام داده ام بگذر.
خداوندا به پدر و ماردم که حق عظیمی به گردن من دارند صبر و اجر عنایت فرما و به آنان عمری طولانی و بابرکت و باعزت عنایت فرما.
و اما ای پدر و مادر عزیزم اینک که به ظاهر دیگر در میان شما نیستم امید آن دارم به خاطر آنکه آسوده خاطر جهان فانی را ترک گفته باشم خواهش مرا برآورده سازید و آن اینکه هرگز در از دست دادن من ناله و مویه نکنید که این به ضرر اسلام خواهد بود به خصوص افرادی چون شما. نمی گویم که هرگز اشک نریزید زیرا این برای پدر و مادر غیر ممکن است اما می گویم ابراز حسرت در از دست دادن من نکنید و به همه شادی خویش را در شهادت من ابراز نکنید چرا اینکه اگر رفتن من سوز دل دارد اما در قبالش حسرتی ندارد بلکه شادی دارد چرا اینکه من دیگر بندها را بریده ام و آزاده آزاد در نزد رازق همه شما و در جهان باقی زیست می کنم و این برای من نهایت خوشبختی من برای شما باید نهایت شادی باشد پس امیدوارم هرگز در مرگ من که امیدوارم خدا قبول کند و شهادت باشد ابراز غم نکنید و شادی را حربه مبارزه با دشمنان سازید که این سلاح برنده ای خواهد بود و وصیت می کنم که این شادی را با دادن شیرینی به همه بیان کنید تا بدانند اگر شما حرفی را می زنید خود نیز عمل کننده آن خواهید بود که اینسان نهایت شادی روح من خواهد بود. و اما ای تمام کسانی که خوانند و یا مستمع این چند خط بی ارزش هستید هرگز این دعا را فراموش نکنید که ما تا امام را داریم دنیا و آخرت را داریم . عمر ما که ارزشی ندارد چه خوب است از خدا بخواهیم که از آن بکاهد و بر عمر رهبر عزیزمان که زنده کننده دین اسلام بوده بیفزاید که در این صورت باید بدانیم که بهترین بهره را از عمرمان برده ایم.
خدایا خدایا تا ظهور دولت یار/ خمینی رهبر محبوبم را نگهدار
خداوند قدمهای همگی شما را که در راه اعتلا بخشید به حکومت الله و دین محمد(ص) گام بر می دارید استوار و مقاوم دارد. انشاالله خداوند به پدر و مادرم اجری عظیم عنایت فرماید و انان را صابر و شاکر و قانع و استوار بدارد. انشاالله.
با ارزوی اینکه راه شهیدمان مستدام باشد و پیروزی کامل اسلام به کفر جهانی و سرنگونی صدام جنایتکار و حامیانش و همچنین دعا برای طول عمر امام عزیزمان.
رونوشت وصیت نامه شهید محمدرضا شاکری هنرجوی سال دوم رشته الکترونیک برابر با اصل است.(هنرستان فنی برق و الکترونیک شهید سیدتقی شبستری کرمان)
محمدرضا، یکم خردادماه سال 1346 در شهر کرمان متولد شد. پدرش ابوالقاسم از اساتید حوزه علمیه کرمان و مادرش فاطمه نام دارد.
محمدرضا، تا دوم دبیرستان درس خواند و پس از آن برای دفاع از میهن و نظام اسلامی در قبال تجاوز بیگانگان، عضو بسیج شد و پس از آموزشهای رزمی و نظامی، به جبهه رفت تا دین خود را ادا کند. این فرزند دلاور کرمانی بیستم دیماه سال 1365 در عملیات کربلای پنج در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و با بدنی خونین به دیدار معبود شتافت.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه