//شهید حمیدرضا واعظیزاده در قسمتی از وصیتنامه خود آورده است:
خدایا! روی سیاهم را بر زمین نزن، عاشقان تو روانه شهادتگاه شدند، ولی من از قافله عقب مانده و هنوز در این ماتمکده به حسرت نشستهام.
خداوندا! توفیق رفتن به جبهه و یاری کردن دین اسلام و شهادت در راه خود را نصیبم فرما، تا دیگر در غوغای محشر شرمنده نباشم و همواره در جهت رضای تو گام بردارم.
خدایا! سخت شرمندهام. چه بسیار گناهانی که انجام دادم و تو میتوانستی مرا به آنها عذاب کنی، ولی دائماً به من لطف و محبت کردی.
خدا را خدا را! فقط به خدا دل ببندید. انقلاب را به شما میسپارم. به سخنان ضدانقلاب گوش فرا ندهید و با تمام توان از اسلام دفاع کنید که خدا شما را یاری میکند.
پدر، مادر! هرگز نتوانستم جبران محبتها و زحمتهای شما را بکنم و چه بسیار شما را رنجاندم، امیدوارم مرا بخشوده و عفو فرمائید.
خواهرانم! همچون زینب صبور باشید و تقوای الهی را پیشه کنید، برادرم! دل از دنیای فانی بردار و به خدا دلبسته شو، که بسیار مهربان است. اسلام را عزیز بدار و اسلحهام را بردار و تا نابودی دشمنان اسلام از پای ننشین و برایم دعا کن.
سفارش من به شما این است که، بیشتر با خدای خود به مناجات بپردازید. دلهای خود را با تلاوت قرآن و ذکر خدا زنده نگه دارید، وقت را غنیمت شمارید. تا فرصت دارید خود را برای خدا خالص گردانید.
حمیدرضا، سیام تیرماه سال 1347 در شهر كرمان دیده به جهان گشود. پدرش محمدرضا، كارمند بانك ملی مركزی بود و مادرش توران نام داشت. حمیدرضا دانشجوی مقطع كارشناسی بود که به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت و سرانجام چهارم دیماه سال 1365، در عملیات کربلای چهار در شلمچه بر اثر اصابت تركش به شهادت رسید.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه