
بسم الله الرحمن الرحیم
ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عندربهم یرزقون
سلام بر مهدی موعود و پیرجماران و سلام بر شهدای انقلاب و رزمندگان اسلام در رای وری گفتارم با برادران هم رزم خودم است من به عنوان یک برادر کوچکتر از همه شماها به شما به عنوان نصیحت برادرانه ابراز می کنم که در راه هدفها وآرمانهای جمهوری اسلامی و پایداری از خون شهدای این جنگ و ماقبل ازهیچ گونه کوشش و جان نشانی دریغ نورزید برادران هم رزم همانطور که خودتان آگاهی بیشتری از من دارید مطمئن باشید که این جمهوری اسلامی که با خون هزاران شهید آبیاری شده هرگز نمی خشکد و همیشه پیروز خواهد ماند و دراین لحظه حساس کسانیکه در راه خدا کشته می شوند نقش حسین را بازی کرده اند و کسانیکه زنده می مانند بایستی وظیفه ای که زینب بدوش داشت بدوش گیرند و این مسئولیت خطیر را در راس تمام کارها قرار بدهید که انشاءالله به پیروزی نهایی خواهید رسید و خدا اجرتان خواهد داد در ضمن چون روحیه همرزمانم را بشاش می بینم بدان خجالت می کشم که راجع به این توضیح بدهم هم چون مطمئنم که همگی شما آگاه هستید و این مسائل را خیلی بهتر از من درک می کنید. در ثانی روی گفته ام با خانواده محترم خودم است پدر ومادر مهربانم چون آخرین لحظات حساس زندگی خویش را دارم سپری می کنم با کمال وقاهت چند کلمه ای با شما صحبت می کنم در درجه اول می خواهم عذرخواهی کنم که مرا مورد عفو قرار بدهید اما از آنجاییکه نتوانسته ام فرزند خوبی باشم خجالت می کشم و نمی دانم با چه زبانی صحبت کنم که مضموم را درک کنید و هر چه صحبت کنم از عذرخواهی انگار که چیزی نگفته ام پس بنابراین بایستی شما از محتوای گفته هایم درک کنید که چقدر در برابر زحمات شما شرمنده ام و توای مادر مهربان شیرت را حلالم کن در مد نظر درام که در کودکی من چقدر زجر کشیده ای تا من را بزرگ کرده ای واما مادرجان خوشابحالت باش که در دامان خود فرزندی پرورش دادی که نمی خواهد سربار جامعه باشد خودش در راه آرمان خودش با هدف مشخص درراه اسلام تاآخرین لحظه زندگی می جنگد به خاطر پیروزی اسلام و رهایی توده های محروم و مستمند و ای پدر ومادر مهربان پس از من گریه زاری نکنید زیرا هر قطره اشکی که از گونه های شما جاری می شود مانند آب می ماند که به گلوی دشمن می رسد وعطش او برطرف می شود پس روی ضعف به دشمن نشان ندهید در آخر توصیه به برادران و داماد مهربانم می کنم که راه من را ادامه بدهید در ضمن مبلغ دو هزار تومان از دائی علی می خواهم دریافت کنید وهزارتومان را به دامادم بدهید. والسلام
چهارم تير 1339، در روستاي قناتسامان از توابع شهرستان جيرفت چشم به جهان گشود. پدرش احمد، كارگر بود و مادرش ماهبيبي نام داشت. تا پايان مقطع متوسطه در رشته عمران درس خواند و ديپلم عمران گرفت، به عنوان سرباز ارتش به جبهه رفت. نهممهر 1361، در سومار توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت تركش به سينه و قلب، شهيد شد. مزار وي در گلزار شهداي زادگاهش واقع است.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار

بدون دیدگاه