سرهنگ دوم نیرو بود که هشتم اسفندماه سال 1368 در زرند کرمان هنگام درگیری با اشرار به شهادت رسید.
به نام خداوند متعال….که انسان را از یک قطره آب گندیده بوجود آورد و این انسان حق نشناس آنقدر منم ها میزند و آنقدر ناسپاسی می کند که حد ندارد و در هنگام ناراحتی و رنج است که بیاد حق افتاده و جان پیموید و آن ایزد متعال مهربان و عادل است که نا سپاسی را نادیده گرفته و رنج و درد او را التیام می دهد هر انسانی آخر بدیار حق خواهد پیوست و اعمالش توشه ی راه است .این حقیر و ینده ناسپاس در زمان سالمی و حواس کامل قلم در دست گرفته و این جملات را بنام وصیت نامه خود می نویسم (وظیفه هر فرد است که در زمان حیات خود را تنظیم و تمام اوقات در فکر مرگ باشد) و اطمینان دارم و امیدوارم همانطوریکه خواسته من است عمل شود. مرا کنار قبر پدرم یخاک بسپارید بواسطه اینکه هر زمانی سر قبر ..و فاتحه میخوانید شامل همه شود و این فاتحه بروح آنان و من برسد. از تشریفات هم ناراحتم و بایستی همسر و فرزندانم قلبا عزادار و خوشحال باشید که پدرشان و نان آور خانه شان دوست آنها بوده و بزندگی عشق میورزیده و همسر و فرزندانش را مانند جان خود دوست میداشته است اگر فرزندانم توانستند در حد توانایی برایم قرآن و نماز بخوانند و روزه بگیرند و مرا دعا کنند تا خداوند از کرمش گناهان را مورد عفو قرار دهد .هر چه زندگانی دارم (خانه و غیره.) یک چهارم آن مربوط به همسرم و بقیه با نظر مادرشان بین فرزندانم مساوی تقسیم شود و اگر خواستند مقداری از آن را به افرادی که از من طلب دارند و یا گفتند که طلبکاریم بدهند.- از همسرم رضایت کامل دارم و بواسطه اینکه در اثر کار زیاد و گرفتاری اداری نتوانستم وظیفه شرعی و.. را عمل نمایم میخواهم مرا عفو نمایید.- ..به فرزندانم نصیحت میکنم و از فرزندانم میخواهم که درستی و راستی و صداقت و ایمان را همیشه دارا باشندو اطاعت خداوند را بجا آورند و اگر توانائی داشتند مستمندان و فقیران را کمک و یاری نمایید. از فرزندانم خصوصا پسرم میخواهم از مادرشان خوب نگهداری کنند و باعث ناراحتی او نشود……وظیفه فرزندان بزرگتر من است که از کوچکتر ها مواظبت نمایند و نگذارند که آنان طعم تلخ بی سرپرستی را بچشند تا بتوانید به آنان محبت و مادرتان را فراموش نکنید چون میدانم مادرتان زنی مهربان و با محبت به فرزندانش از جان و قلبش عشق بورزد و از تحصیل آنان غفلت ننمائید. همیشه خود را سربلند نگه داریدو به مادرتان احترام بگذارید تا نزد خداوند سرافراز و نزد مردم سر بلند باشید و از کمی و ندارمی از خداوند در تمام اوقات مشکل بندگان را می گشاید. در خاتمه آرزوی سعادت همسرم و فرزندانم را از خداوند خواهان و از خداوند طلب آمرزش می کنم همسرم صاحب اختیار زندگی است و هر کار که صلاح خودش در آن باشد بایستی انجام دهد ولی عملی را نکند که فرزندان زیر دست دیگری باشند و روی پای خود بایستد و بزندگانی ادامه دهید.-از کلیه طلب عفو و آمرزش دارم.حبیب اله جهانگرد فرزند غلامحسین
حبیبالله، بیستودوم مهرماه سال 1319 در شهر اصفهان متولد شد. پدرش غلامحسین راننده بود و مادرش زهرا نام داشت. او تا پایان مقطع متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. حبیبالله سال 1345 ازدواج کرد و صاحب یک دختر و سه پسر شد.
برای تامین امنیت جامعه، خدمت در نیروی انتظامی را به عنوان شغل برگزید. سرهنگ دوم نیرو بود که هشتم اسفندماه سال 1368 در زرند کرمان هنگام درگیری با اشرار به شهادت رسید.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه