وصیت نامه قباد ساردویی
سلام
امید آن دارم که اگر نامه من بدست شما رسید در حقم کوتاهی نکرده و به سخنم عمل نمایید. خدمت پدر و مادر گرامی خود سلام فراوان می رسانم و امیدوارم که حال همگی شما خوب باشد و هیچ نگرانی نداشته باشید اینجانب از راه دور سلامتی شما را از خداوند تبارک و تعالی خواهانم و امید آن دارم که همگی شما مرا بخشیده باشید.
اگر جویای حال فرزند حقیر خود باشید الحمدلله حالم خوب است و هیچ نگرانی ندارم جز دوری شما. همان طور که در نامه های پیشین عرض کردم من در جبهه سیدجابر هستم. همانطور که از اسم جنگ معلوم است جز آتش گلوله چیزی دیگر نمی باشد وقتی انسان گلوله و خمپاره ها را می بیند به یاد چیزی می افتد. اگر تو گفتی به یاد چی؟ به یاد وصیت نامه. بله باید هر انسان مسلمان در هنگام جنگ همیشه وصیت نامه او و سلاح او در زیر سرش باشد. زیرا من در نامه های قبلی خود سخنی از این موضوع نگفته ام. خلاصه این بار نامه خودم را به این اسم شروع کردم و سخنان خود را از طریق نامه به شما می رسانم حالا این نامه به شما برسد یا خیر من وظیفه دارم به همانقدر که می توانم سخن برای شما بگویم. من تنها خواهشی از شما دارم که چه من رفتم و چه باز گشتم به این سخنان عمل بفرمایید شاید هم من اینها را می دانستم اما تا کنون رویم نشده است که بیان کنم.
پیام من به ملت دلاور سیرجان زمین این است که هرگز امام را تنها نگذارید و خط سرخ شهیدان را ادامه دهند و به مردم عزیز سیرجان این خبر را می دهم که به خدا سوگند که خدا پشتیبان این انقلاب است کما اینکه هر لحظه این معجزه ها دیده می شود بسیاری می گویند ای کاش خدا معجزه می کرد ایمان کامل می اوردیم من به انها می گویم اگر راست می گویید بیایند و معجزه های خدا را با چشمان خود بنگرند زیرا در جبهه همه کارها معجزه است.
پیام دوم من به خانواده محترم خود می باشد.
سخن اول با پدر: پدرجان من حتی فکر آن هم نمی کردم که راهسپار جبهه شوم. اگر من شهید شدم شما هیچ نگران نباشید و دعا کنید که خدا این قربانی را از شما بپذیرد با خنده خود مرا خوشحال و دشمن را نگران سازید هر شب جمعه به دیدارم بیایید و ببینید مرگ هست و دنیا رفتنی است و بیایید بنگرید و برای آخرت خود چیزی آماده سازید. برادرانم را به راه راست هدایت کنید قرآن به آنها بیاموزید و برای من و برای خودشان قرآن بخوانند. خواهرانم را نیز با اسلام اشنا سازید تا به انحراف نروند و شما باید بدانید که چه کسانی بودند که یک فرزند تنها یادگار آنها بود و آن را هم به خدا دادند و در راه اسلام […]. شما باید بدانید که بعد از من سه پسر دارید و آن هم اگر خدا بخواهد از من بهتر می شوند آنچه را برای خدا می دهید درخواست نکنید.
مادرجان من چند کلمه با شما سخن دارم قبل از هر چیز از خدا می خواهم که شما حالتان خوب بوده باشد و نگران من نباشید. مادرجان من دلم می خواهد که چند کلمه کمی که من به شما می نویسم عمل کنید ضمن اینکه به فرزندان کوچک خود می گویید خود نیز بدان عمل نمایید من از شما می خواهم که این دو خواهر کوچک من را چنان تربیت نمایید که هرگز از راه خدا دور نشوند و هرگز به اشتباه کشیده نشوند من به شما توصیه می کنم که اگر در گذشته این بی توجهی ها بود خلاصه این بار تکرار نگردد و به وضع ظاهری آنها برس و از کودکی به آنها درسهایی بده که همچنا دخترهای پاک و با […] به درد دل آنها برسید و آنها را رها نکنید به حال خودشان زیرا اگر خوب بسازید نتیجه خوبی هم دارد برای شما هم در این دنیا و هم در آن دنیا.
دنیا را فراموش کرده و به آخرت بنگرید اگر من در آخرت از دستم کاری بیاید برای شما می کنم در خانه مراسم مذهبی برقرار سازید و سلام مرا به عموهایم برسانید و به انها بگویید که ما را ببخشند . به امید آن روزی که ….
امید آن دارم که در خط امام حرکت کنید.
يكم دي 1343، در شهرستان سيرجان زاده شد. پدرش خيرالله، كشاورز بود و مادرش جهان افروز نام داشت. دانشآموز سال دوم متوسطه بود، به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. دهم ارديبهشت 1361، در خرمشهر بر اثر اصابت تركش به سينه، شهيد شد. مزار وي در گلزار شهداي زادگاهش واقع است. برادرش محمود نيز به شهادت رسيده است.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه