ابراهیم نعمتی

نــام :
ابراهیم
نـام خـانوادگـی :
نعمتی
نـام پـدر :
جمعه
تـاریخ تـولـد :
1342
مـحل تـولـد :
جیرفت
سـن :
سـال
دیـن و مـذهب :
شرح شهادت
وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم

این وصیتنامه ها انسان را میلرزاند و بیدار می کند. امام خمینی

وصیتنامه پاسدار شهید سرباز اسلام ابراهیم نعمتی

در حقیقت صاحب اصلی من هست خدا

روزی رسد مرگ بگیرد دامن ما را

من امانت بودم چند روزی نزد شما

از دنیا بی خبر و در دل خاک نهفته ما را

خوش باشد اگر مردن جهاد در راه خدا باشد

بستر مردن ننگ عار بارد.

 

شهادت آغاز زندگی نوین ودائمی

با سلام و درود به پیشگاه سرور شهیدان حسین ابن علی و با سلام و درود به رهبر انقلاب و با درود و سلام به خدمت شهدای گلگون کفن از انقلاب کربلا تا انقلاب ایران زندگی انسان در این جهان عاقبت پایانی ندارد چه حالا چه در آینده ای دور یا نزدیک هر کس که می رود باید نامی نیک از خود باقی بگذارد و در محضر خداوند روسفید گردد و حالا که خداوند می خواهد ما را در این جنگ آزمایش بکند چه بهتر که به سوی آن بشتابیم و نتیجه امتحان خود را بخوبی انجام دهیم و به سرای آخرت بشتابیم.

پدر عزیزم سلام ، امیدوارم که حالتان خوب باشد . باری پدرجان من امانت خدا بودم که به دست شما سپرده بود حالا که خدا این امانت خود را از دست شما گرفته نباید ناراحت شوید فقط باید خوشحال باشید که امانت را به خوبی و خوشی نگهداری نمودید و آن را بعد از سالیان به صاحبش تحویل دادید در مرگم که نمی توانم با داشتن گناهان زیاد شهادتش بنامم خود را سیاه پوش نگردانید ، شما را به خدا می سپارم.

والسلام علی عبادا… الصالحین

به راه میهن و دینم فدا کردم جوانی را

به آگاهی پسندیدم بهشت جاودانی را

بگو بر مادر زارم شهید هرگز نمی میرد

ره عشق و شهادت را زمولایم علی گیرم

شهاد ت لاله را روئیدنی کرد

شهادت جامه را بوئیدنی کرد

ببوس ای خواهر قبر برادر

شهادت قبر را بوسیدنی کرد

تو ای مادر مکن زاری که اکنون بسی شادم

نمردم زنده می باشم بود رنج تو در یادم

برادر – خواهرم دیگر مکن شیون مزن بر سر

که این است افتخار تو اگر برخاک افتادم

بگو

بیوگرافی

به نام خدا

در سال یکهزار و سیصد و چهل و دو در خانه ای نسبتا مذهبی که اساس آن از پوشال بود کودکی پا به عرصه وجود نهاد که پدر و خانواده اش با فقر و تنگدستی شدیدی دچار وبدند . لکن با تولد این نوزاد با این همه مشکلات خیلی خوشحال بودند ، چون این کودک بسیار زیبا بود و او روز بروز بزرگ و بزرگتر می شد و بنام یکی از پیامبران بزرگ الهی یعنی ابراهیم نامگذاری شد و بعد از دوران کودکی که به سن قانونی رسید با اینکه پدر و مادرش چیزی نداشتند به هر بیچارگی بود آن را در همین روستایی که به دنیا آمده بود، یعنی دولت آباد به مدرسه گذاشتند. شروع به درس خواندن نمود. روزها که هیچ، شبها مکافات بود که معلم هایش مشق شب می دادند در اثر نبودن روشنایی ناچار با روشن کردن آتش به وسیله هیزم آتش روشن می کرد و درس می خواند. دوران ابتدایی تمام شد به هر مشقتی که بود رفت و به دوره راهنمایی نیز که با هر بدبختی بود پا به دبیرستان گذاشت با کفشهای وصله دار و گرسنگی های فراوان سعی و کوشش وافری داشت در همان موقع نماز و روزه اش قضا نمی شد. یعنی به حد بلوغ که رسید قرآن و دعاهای کمیل را هیچ وقت فراموش نمی کرد و به قدری پیش مادر عزیز بود که خدا شاهد است اگر خانه یکی از خویشان می رفت پدر نیز همراهش می رفت از یک طرف بچه های هم سن و سالش چه کارهایی که می کردند اما ایشان با بچه های دو سه ساله مشغول بود ، پدرش یک روز گفت این چه کاری است که می کنید یعنی با بزرگسالان مراوده نداری در جواب می گفت: پدرجان دنیای بچه ها خالی از ریا و گناه است اگر با کسانیکه شما انتظار دارید من رفاقت کنم ممکن است غیبت کسی بکنند یا دروغی بگویند من هم باعث گناه و آلوده می شوم. خلاصه دیپلم گرفت و به جبهه جنگ با صدامیان شتافت. بالاخره هنگام نماز صبح در سردشت کردستان به دست صدامیان ملعون بدرجه رفیع شهادت نائل شد.

و سلام علیکم و رحمه الله و برکاته

روحش شاد و راهش پررهرو باد.

خانواده شهید نعمتی

جـزئیات شـهادت

تـاریخ شـهادت :
1363/09/02
کـشور شـهادت :
مـحل شـهادت :
سردشت
عـملیـات :
نـحوه شـهادت :

اطـلاعات مـزار

مـحل مـزار :
وضـعیت پـیکر :
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
ردیـف :
شـماره :

تصویرمـزار

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *