
بسم الله الرحمن الرحیم
چند کلمه با پدر و مادرم و برادرانم و خواهرانم و قوم و خویشان به عنوان تذکر:
پدر عزیزم سلام علیکم. پدر عزیز و بزرگوارم اصلا نگران من نباش. من خودم از خداوند تبارک و تعالی خواستار شهادت شدم خودم خواستم در راه او شهید شوم خودم خواستم همنشین شهدا باشم و این را از خداوند با گریه و زاری خواستم. پدر عزیز هر چند که سخت است ولی به خاطر خدا تحمل کن هر چه می خواهی گریه کن که گریه بر شهید اجر عظیمی دارد. پدر جان من برای شما فرزند خوبی نبودم شما در حق من خیلی زحمت کشیدید. بقدری برایم زحمت کشیده اید که قابل وصف نیست. پدر جان به بزرگواریت،به حق پدریت،به حق حسین و اصحاب حسین و به بزرگی خداوند متعال از تقصیرات بنده در گذر و مرا حلال کنید من نتوانستم جبران زحمت های شما را بکنم من مدیون شما هستم مرا عفو کن. ببخش که نتوانستم خدمت شما را بکنم. پدر جان ناراحت نشو که من رفته ام مصلحت خدا بود که من شهید شوم پدر جان قدر خودت را بدان که در پیش رسول (ص) و علی(ع) آبرومند هستی. پدر جان خدا را شکر کن که چنین نعمتی نصیبت شد.پدر جان هر چه شده یقین بدان که فقط برهی رضای خداوند است امیدوارم که خداوند گناهانت را از اول تا آخر بیامرزد خداوند هدایتت کند انشاالله.
مادر عزیزم سلام. مادر عزیزم قدر خودت را بدان مرتبه و مقام خودت را در نزد خداوند حفظ کن که خداوند از میان خانه های روی زمین به این بزرگی،خانه ی تو را انتخاب کرده مادر جان قلب خودت را برای رضای خدا آرام کن من هدفم رضای خدا بود و برای رضای او تمام سختی ها را تحمل کن خودم از خداوند خواستم شهادت را نصیبم کند مادر جان خیلی از مردم می آیند و نمک روی زخم می پاشند مادر جان اصلا ناراحت و نگران نشو فقط خدا را یاد کن مادر جان راستش را بخواهی زندگی کردن برای من در دنیا تنگ بود مانند مرغی بودم در قفس که هر چه زودتر می خواستم پر بگیرم مادر جان نگران من نباش. مادر جان و پدر جان قدر این امام را بدانید قدر این جنگ را بدانید این جنگ یک نعمت است این جنگ جنگی است که پیغمبر اسلام (ص) و علی (ع) از آن خبر می دهند این جنگی که ما داریم انشاالله متصل خواهد شد به انقلاب امام زمان. پس در آن شرکت کنید یک روزی تمام می شود بعد همه تان پشیمان می شوید. پدر و مادرم هر گونه بدی یا نافرمانی یا عملی که مورد انتظار شما نبوده از من سر زده مرا به حق بزرگواری خودتان عفو کنید مادر جان شیرت را حلالم کن. مادر جان و پدر جان کاری کنید که محمود و مهدی به یک جایی برسند. بگذارید درس بخوانند امیدوارم که همگی شما ها مورد لطف و مرحمت خداوند قرار گیرید. برادران عزیز و بزرگوارم شما ها بر گردن من حق دارید. برای من خیلی زحمت و سختی کشیدید و من نتوانسته ام حتی یکی از این زحمت های شما را جبران کنم. برادران هر گونه بدی، پر حرفی،حرف بدی،هر گونه زشتی از من دیده اید به بزرگواری خودتان عفو کنید.
پدربزرگم و مادربزرگم مرا عفو کنید من بی ادبی زیادی کرده ام مرا حلال کنید ببخشید از این که نتوانستم جبران زحمت های شما را بکنم دایی ها مرا حلال کنید از من بگذرید خاله ها مرا عفو کنید مرا ببخشید هرگونه بدی از من دیده اید به بزرگواریتان عفو کنید دختر خاله ها و دایی ها همگی تان مرا حلال کنید پسر خاله ها و دایی ها مرا حلال کنید همگی سعی کنید که مؤمن باشید سعی کنید که دوست خدا باشید خداوند شما را می خواند به طرف خدا روی آورید از گناه بپرهیزید و نماز را بپا دارید پدر و مادرم را دلداری بدهید عمو و عمه مرا حلال کنید مرا ببخشید دوستان عزیز،رفیقان به جبهه روی آورید خداوند یار و نگهدار همگی شماها باشد اهالی ؟؟؟؟؟ هر کس از من بدی دیده به بزرگواری خودش مرا حلال کند مرا حلال کنید خداوند شما را انشاالله هدایت کند.
بندۀ حقیر معصیت کار جلال خالصی انا لله و انا الیه راجعون
وصیتنامه های قبلی باطل است بجز آنهایی که دربارۀ نماز و روزه نوشته ام فقط همین یکی معتبر است اگر از لحاظ دستوری اشکالی دارد وصیت را درست کنید و کسانی که طلبکارشان هستم همه را جمع کنند مقداری را به طلبکاران و بقیه را بدهید به حساب مسجد دوساری. (وصیتنامه های قبلی را پاره کنید)
از تقصیراتم در گذرید برادران عزیزم به خدا قسم دوستی با خدا خیلی مزه دارد. به خدا قسم کشته شدن در راه خداوند خیلی شیرین است جهاد کردن برای رضای خدا خیلی اجر دارد برادرانم یک خورده تکان بخورید و به خود بیایید این قدر برای این دنیا که دست هیچ کس به آن نرسیده زحمت نکشید. برای خاطر خودتان می گویم. آنهایی که به دنیا دل بستند چی گیرشان آمد همه را گذاشتند و رفتند. به خدا قسم که این جنگ،جنگ اسلام و کفر است بیایید و در این جنگ شرکت کنید و خودتان را با خدا آشتی دهید. من که تا جان داشتم برای خدا جنگیدم و اگر هم باز زنده شوم می جنگم. حالا شما خودتان می دانید. پشیمان می شوید. به هر حال هر بدی که از من دیده اید ببخشید.
خواهران گرامیم هر بدی که از من ناخلف دیده اید عفو کنید شاید خداوند رحمی به حال من بدبخت بکند. خواهرم ژیلا و سکینه و برادرم محمد،محمود و مهدی من شما را اذیت کرده ام مرا ببخشید و عفو کنید که فردای قیامت چیزی ندارم که به شما بدهم از تقصیراتم در گذرید. از کشته شدن من هیچ گونه ناراحتی نداشته باشید که خودم خواستار شهادت بودم.
نهم تير 1345، در روستاي دوساري از توابع شهرستان جيرفت به دنيا آمد. پدرش مونس و مادرش غزاله نام داشت. تا پايان مقطع راهنمايي درس خواند، به عنوان پاسدار وظيفه در جبهه حضور يافت. چهارم دي 1365، در امالرصاص عراق بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. پيكر وي مدتها در منطقه برجا ماند و پس از تفحص سال 1374، در گلزار شهداي زادگاهش به خاك سپرده شد. او را علي نيز ميناميدند.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار

بدون دیدگاه