بسم الله الرحمن الرحیم
پدرم، رضایم را بعد از خدا به شما و مادرش میسپارم که کسدیگر را ندارد.
چند شب قبل از عملیات مورخه 5/12/65
“اشهد ان[لا اله] الا الله و اشهد ان محمد رسول الله”
خداوندا! هم اکنون که عازم میدان و عازم جنگ با دشمنان تو هستم و خدایا! هم اکنون که برای اسلام تو و برای دستور تو روانه اجرای دستور تو و دستور نبی و قائم مقام امام تو، رهبرکبیر انقلاب تو هستم، با اختیاری آزاد و با فکری روشن حرکت میکنم.
خدایا!، خداوندا! اگر فرزندکوچک و دلبندم که خودت میدانی به اندازه این عالم دوستش دارم اگر پدر و مادر پیرم که چشم امیدشان تنها بعد از تو به من حقیر است و اگر همه دنیا با ابعادش را پشت سر میگذارم و به سوی تو می آیم، تو از همه اینها بهتر و با ارزشتر از آنی که ماه ها به آن پی برد هایم. مردم و ای عزیزان که در تشیع جنازه حقیر شرکت کردید و ای کسانی که در مراسم حقیر شرکت کرده اید مرا بهل کنید و مرا ببخشید و از همه شما میخواهم که [برایم] از خدا طلب مغفرت و بخشش از محضر خداوند متعال کنید. ای امت شهید پرور و قهرمان، من کوچکتر از آنم که با شما حرفی و صحبت کنم چون همه شما با تمام ابعاد همه چیز را بعد از انقلاب نشان دادید با مال و جان خود با فرزند خود، ولی این را به شما بگویم که به خداوندی خدا رهبری روشنفکر، دلسوز، مهربان و قهرمان؛ خدا برای ما در این زمان عنایت کرده پس بکوشیم که قلب او را بدرد نیاوریم که فردای قیامت جوابی نداریم در پیشگاه خدا. قدر روحانیت را بدانید بالاخص حاج آقای حسن زاده این اسوه تقوا و ایمان را. پدر عزیزم، مادر گرامی و مهربان؛ من حقیر را ببخشید از اینکه نتوانستم فرزند خوبی جز غم و رنج برای شما باشم تنها خواهشی که دارم صبر داشته باشید و نیت ناراحتی ها را برای خدا کنید که بی اجر و مزد نباشید. همسرگرامی ای که در طول چند سال زندگی با من جز رنج و غم و دوری چیزی دیگر ندیده ای که در طول این چند سال همه چیز را طاقت و صبر کردید تنها فرزند کوچکم را به تو میسپارم و هر دوی شما را به خدا میسپارم و از تو می خواهم بعد از مرگم صبور و شکیبا، سربلند و مقاوم[باشید] که خدا با شماست. فرزندم رضا پدرت راهی رفت که خدا آن را برای بندگان خاص خود انتخاب کرده و انبیا و اولیا را برای روشن نمودن امت فرستاد پس همیشه سرافراز و بردبار و متعهد باش که خدا با تو است. برادر عزیزم و خواهران گرامی و دوستان و آشنایان از همه شما طلب مغفرت و آمرزش دارم و همه شما را سفارش به تقوا می کنم درضمن بنده [را در] بافت دفن کنید و مراسم را ساده بگیرید. عبدالعاصی- کرامت آقایی
یکم مرداد 1340 ، در شهر دهج از توابع شهرستان بافت به دنيا آمد. پدرش اميرقلي و مادرش گلنسا نا م داشت. تا پايا ن دوره متوسطه در رشته انساني در س خواند و ديپلم گرفت. پاسدار بود. سال 1361، ازدواج كرد و صاحب یک پسر شد. شانزدهم اسفند 1365، در شلمچه بر اثر اصابت تركش به كتف، شهيد شد. مزار وي در شهرستان زادگاهش واقع است.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه