ایرج سلطانی نژاد

بسم رب الشهدا ء

اينجانب اير ج سلطا ني نژاد فرزند ياراحمد متو لد 1346 در عين سلامت و صحت و صيت نامه خود را مرقو م ميدارم تا پس از مر گم خانواده ام و د يگران بدا نند خودم عاشقانه  در جهت احياي دين خدا و پايداري اسلام و ايران عزيز به جبهه آمدم و با چشم باز و دلي پاك تا آخرين قطر ه خو نم در اين راه به نبرد ادامه خوا هم داد تا به  نداي  رهبر عزيزم لبيك گفته باشم .
بار الها تو خود بهتر از هر كس د يگري ميدا ني كه من براي جاودانگي دين تو و سر بلندي ايران عزيز پا در اين راه نهاده ام و حاضرم جانم  را كه تنها سر ما يه ام در اين دنيا مي با شد در راه تو نثار نما يم هر چند ميدانم كه در اين كار من همچون پاي ملخ نزد سليمان كر ن است .
اماما ،اي حسين زمان لبيم ،لبيك من نه براي تو لبيك مي گويم و ميدانم كه تو جز سعادت و سربلندي  براي ملت ايران نمي خواهي
پدرم غمين مبا ش چرا كه  به همان چيزي ر سيده ام  كه تو در طي نو زده سال عمر م نمي آمو ختي .
و اي مادرم  تو بدان و كمتر كسي شايستگي و لياقت آن را دارد .  پسرت  با عشق تمام عر  س شهادت را در آغوش كشيده و كمتر كسي شا يستگي و لياقت آن را دارد .
خوا هران عزيزم همچو ن زينب باشيد اشك نريزيد و دشمن را شادما ن نسازيد و از شما ميخواهم كه در تربيت فر زندانتان بكوشيد .
برادران خوبم از شما ميخوا هم كه امام را تنها نگذار يد و خط امام را نصب العين خود سازيد كه همانا خط اسلا م ناب محمد (ص) است .
اي مر د م ايرا ن از همه شما مي خوا هم كه پشتيبا ن و لا يت فقيه با شيد كه هر چه دار يم از اسلا م و و لايت فقيه است .
و السلام
اير ج سلطا ني ن‍ژاد 65/11/10
سا عت 12/5نيمه شب منطقه جنگي شلمچه
بسم الله الرحمن الر حيم 
اي مادر و اي پدر عزيزم اين را بدا نيد كه شهادت حق است شهادت براي مر دان حق است اين را بدا نيد كه من براي حسين و حسينيا ن جنگيد م و در راه خدا شهيد شد م بعد از مرگ من بدا نيد كه من با حسين و حسينيا ن همنشين شد م شهادت را دو ست دارم د و ست داشتم كه به خدا ملحق شو م چرا كه خدا وند متعال فرمو ده است شيرين تر ين شر بت گو ا را در بهشت جا و يدا ن شهادت است مادر عزيز م خدا وند ما را خلق كر ده است كه با يد در راه او جنگيد هنگا مي كه شهيد شد م و در صند و ق مر گ و جدايي را باز كر د يد بگو خدا وندا از تو فر زندي گر فتم و به تو آن را در راه خدا و در راه حسين و حسينيان بخشيد م .پدر عز يز م هنگا ميكه مر ادر تا بو ت گذا شتيد بگو (انا لله و انا اليه را جعو ن )براي من اصلا ” اشك نر يز يد چرا كه شهيد شد ن در راه خدا بسيار حق است چنين سعادتي را خدا نصيبم كر ده و با يد به همين راه الهي ملحق شو م و اميد وار م بعد از مر گ من زند گي با سعادتي را خدا نصيبم كر ده و با يد به همين راه الهي ملحق شو م و اميد وار م بعد از مر گ من زند گي با سعادتي را آغازكنيد و شاد و سر بلند با شيد .
اير ج سلطا ني نژاد

پانزدهم ‌ارديبهشت 1346، در شهرستان بافت چشم به جهان گشود. پدرش‌ ياراحمد، كشاورز بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا پايان ‌مقطع ابتدايي درس ‌خواند، از طريق جهادسازندگي به‌عنوان سرباز به جبهه اعزام شد. چهارم اسفند 1365، در شلمچه بر اثر اصابت تركش به صورت، شهيد شد. مزار وي در زادگاهش واقع است.

وی در خا نواده اي متو سط در روستاي دره مر يد از توابع بافت  بدنيا آمد . دوران كودكي خود را در روستا بسر برد و تحصيلات ابتدايي خود را همراه با عشاير غيو ر در مدارس آنها به اتمام رساند سپس براي ادامه تحصيل به مدر سه راهنمايي 15خرداد بافت آمد و تا سال دوم راهنمايي در اين مدرسه بود و سپس با تو جه به و ضعيت نا بسا مان و فقر مالي خانواده و احساس مسئوليتي كه نسبت به خانواده داشت تحصيل را رها و جهت كمك به معاش خا نواده به روستا برگشت تا پدر را در كارهاي كشاورزي و بهبود و ضع مالي ياري دهد .تا اينكه جنگ تحميلي در سال 59 آغاز گرديد و با توجه به كمي سن بار ها داو طلب اعزام به جبهه شده بود پس از تلاش بسيار موفق شد در سال 63 بطور بسيجي از طرف سپاه پا سداران انقلاب اسلامي همراه لشكر ثار الله به جبهه برود و به مدت 6 ماه در نيروي رز مي گر دان 410 در خطوط مقدم به نبرد با دشمن بعثي بپردازد پس از بازگشت مجددا” براي بار دوم در سال 64 به جبهه اعزام شد و به مدت 3 ماه در جبهه ماند و سپس جهت انجام خدمت مقدس سربازي به جهاد سا زندگي مرا جعه نمود پس از طي دو ران آموزشي در باغين كرمان به را نندگي بو لديزر رفت تا به جمع سنگر سازان بي سنگر جبهه هاي نبرد بپيو ندد . پس از گذشت  9 ماه در منطقه شلمچه در حين خاكريز زدن در عمليات كر بلاي 5 پس از اصابت تركش خمپاره از ناحيه پا مجروح ميشو د ولي با اينحال خاكريز را به پايان ميرساند و سپس كمكي او كه متوجه مجروحيت او شده او را به پشت خط انتقال مي دهد اما وي در بين راه در اثر خونريزي زياد به شهادت مير سد .
ياد ش گرامي