بسم الله الرحمن الرحیم
وصیتنامه اینجانب غلامحسین داوری فرزند علی اکبر بتاریخ 59/8/22 به همسرم:
مقدمه: همانطور که میدانی و در اوایل آشنایی با من متوجه شدی من عاشق آزادی و در زیر بار زور تحت هیچ شرایطی نبودم. در این رابطه فکر می کنم بلکه حتم دارم خلقت انسان به استثنا موارد طبیعی “طبیعت” از طرف خدای بزرگ چنین است منتهی ظواهر فریبنده دنیا و در اثر تحریکاتی که از جانب هوی و هوس “شیطان” در بعضیها که آنهم کم و زیاد صورت می گیرد البته این امر هم خود جای بحث مفصلی است و انشاالله به آن معنی که خداوند در من الهام کرد که آزادی و رهایی حقیقی چیست بلطف خودش ترا هم قرار دهد و تو شایسته حرکت در آن باشی.
چند سالی گذشت تا قیام قهرمانانه ملت ایران به رهبری امام بسیار بسیار عزیزم خمینی بزرگ که در همین جا باید بگویم خدایا به خداوندیت و به عظمتت و شوکتت و مقربان درگاهت و به رسولان و به علی اکبر و به حسین(ع) فنا شده در تو و احیا کننده راه تو و آه و ناله یتیمان پدر از دست داده در راه تو و به بانوان شوهر شهید داده در راهت و به جوانان آغشته به خون بخاطر احیا مکتبت و … سوگند. الهی به فاطمه دختر پیغمبر عزیز و به زینب بزرگ دختر فاطمه و به آه و ناله یتیمان مادر از دست داده در راهت و به صبر و شکیبایی شوهران زن شهید داده در راه تو و به خواهران بخون خود آغشته به خاطر احیا مکتبت سوگند اگر مشیتت تعلق می گیرد از این لحظه عمرم اگر هست دهها سال دیگر به آن بیفزا و به عمر رهبر عزیزمان و نور دیده همه ملتهای مستضعف جهان اضافه بفرما که امیدها برای احیا مکتب و هموارسازی قیام حضرت حقت به رهبری او داریم. خدایا به ناله های شب تار در جاده و اشکهایی که خود یک دنیا حرف داشت که از آن دیدگان مبارک علی (ع) که دنیاها فروغ از آن تراوش می کرد سوگند از من قبول کنی و دعایم را استجابت نمایی شروع شد که خدای را سپاس که عمری عطا فرمود و هدایتم ساخت تا با این قیام همگام باشم و جان در این کوران و اوج گیری انقلاب که تمام نیروهای شیطانی زمانه به عناوین و راههای مختلف نه تنها سد راه آن قرار دارند بلکه به انواع مختلف برای نابودی آن با همدیگر بسیج شدند. برماست که به یاری آن و تلاش و کوشش نماییم تا در این رابطه فرد فرد ما دیر یا زود به آن ملا اعلا در کمالات مطلق بپوندیم. خوشا به سعادت آدمی که تقدیر پروردگار عالم برای سیر ملکوتیش مهیا دیده تا قیامت از توان ما خارج است. شکر این نعمت را بجا آوریم و در پایان جنازه ام را خداوند خودش به من الهام نمود جز شهدا در بهشت زهرا دفن کنید.
سيزدهم آبان 1328، در روستاي لنگرود از توابع شهرستان گيلان ديده بهجهان گشود. پدرش علياكبر، مغازهدار بود و مادرش حبيبه نام داشت. تاپايان مقطع متوسطه در رشته رياضي درسخواند و ديپلم گرفت. سال 1353، ازدواج نمود و صاحب يك پسر و يك دختر شد. كارمند دانشگاه علوم پزشكي و پاسدار ذخيره بود، چهاردهم شهريور 1360، در بازي دراز سنندج بر اثر اصابت گلوله و انفجار مواد منفجره به شهادت رسيد. مزار وي در گلزار شهداي شهرستان تهران واقع است.
جـزئیات شـهادت
اطـلاعات مـزار
تصویرمـزار
بدون دیدگاه