ممتاز آریایی نیا

نــام :
ممتاز
نـام خـانوادگـی :
آریایی نیا
نـام پـدر :
علی
تـاریخ تـولـد :
1346
مـحل تـولـد :
سـن :
سـال
دیـن و مـذهب :
شرح شهادت
وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم
“اولئک الذین کفروا بایات ربهم و لقائه فحبطت اعمالهم فلا نقیم لهم یوم القیامه وزنا” آری آنان کسانی اند که آیات پروردگارشان و لقای او را انکار کردند در نتیجه
اعمالشان تباه گردید و روز قیامت برای آنها قدر و ارزشی نخواهیم نهاد.  در تعقیب دشمن سست نشوید )چه اینکه( اگر شما درد و رنج م یبینید آنها نیز همانند شما دردسر و رنج می بینید ولی شما امیدی از خدا داریدکه آنها ندارند. خداوند دانا و حکیم است .
با سلام و درود فراوان به رهبرکبیر انقلاب اسلامی ایران و با سلام و درود به شهدای جان نثار که با خون خود درخت اسلام را آبیاری کردند. “بالا دست نیکوکاری، نیکوکار دیگری است ولی تا آنگاه که در راه خدا شهیدشد دیگر بالادست ندارد” ولی هرچند که این دنیا زیبا و دوست داشتنی است و انسان را به سوی خودش می کشد اما خانه آخرت از تمام خانه ها زیبا و بالاتر و والاتر است. و ای جوانان نکند که در رختخواب ذلت بمیرید که حسین (ع)  در میدان نبرد شهید شد. ای جوانان نکند در غفلت بمیریدکه علی در محراب عبادت شهید شد و مبادا در حال بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر حسین (ع) در راه حسین (ع) و با هدف شهید شد.
ای مادران نکند که جلوی فرزندانتان را بگیریدکه به جبهه نیایندکه فردا در محضر خدا نمی توانید جواب حضرت زینب(س) را بدهید که تحمل 72 تن شهید را نمود و ای پدران که شهید دادید شما هم هستید که حسینوار سرتان را بالا می گیرید خدایا! ما شهید دادیم و وای به حال منکران خدا. سلام مرا به رهبرکبیرانقلاب برسانید و بگویید تا آخرین قطرۀ خونم سنگر را ترک نخواهم کرد با خداوند پیمان بسته ام که در تمام عاشوراها و در تمام کربلاها با حسین (ع) همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم تا همۀ احکام اسلام در زیر پرچم اسلام امام زمان (عج)
به اجرا درآید.
خدایا! به محمد(ص) بگو که پیروانش حماسه آفریدند به علی بگو که شیعیانش قیامت به پا کردند و به حسین(ع) بگوکه خونش همچنان در رگها می جوشد. عجب دردی، چه می شد می مردیم و فردا زنده می شدیم تا دوباره شهید شویم و اگر چندین بار مرا بکشید و زنده کنید دست از امام و راهش نخواهم کشید راه سعادت بخش حسین(ع) را ادامه دهید و زینب وار زندگی کنید.
خدایا! بارالها! معبودا! معشوقا و مولایم من ضعیف و ناتوان دوستدارم چشمهایم را دشمن در اوج دردش از حدقه در آورد و دستهایم را در تنگه چزابه قطع کند و پاهایم را در خونین شهر از بدن جدا سازد و سر مرا در شلمچه از بدن من جدا سازد تا در کمال فشار و آزار دشمنان مکتبم ببینند که اگرچه چشمها و دستها و پاها و قلبم و سینه و سرم را از من بگیرند اما ایمانم را نمی توانند بگیرند و آن ایمان من و هدفم استکه عشق به الله و معشوقم و مطلق جهان هستی است و عشق به شهادت و عشق به امام و اسلام است. و حال درپایان می خواهم چندکلمه ای با خانوادۀ عزیز محترم صحبت کنم. خانوادۀ عزیزم نگران من نباشید زیرا من به پیش امام حسین (ع) و  علی اکبر (ع) و علی اصغر(ع)  میروم. مادرم من به پیش قاسم (ع)  می روم و خواهش میکنم که به طور وصیت که برایم گریه نکنید و مجلس عزا نگیرید و عروسی مرا بگیرید من داماد شدم دوست دارم که مجلس جشن و شادی باشد و مادر جان یک آرزو دارم و آن این است که یکبار دیگر محمدعلی ؟؟ را ببینم و شماها را، و هرشب جمعه به سراغم آمدید آنها را بیاورید. و به خواهرم بگویید زینب وار در جلوی زخم زبانها بایستد و گرنه چطور می توانی در صحرای محشر جواب حضرت زینب(س) را بدهی که در حالی تحمل 72 تن شهید را داشت. عزیزان دیگر وقت شما را نمی گیرم و همه شما را به خدا می سپارم. خداحافظ. خدایا! خدایا! تا انقلاب مهندی خمینی را نگهدار.
“ملتی که شهادت برای او سعادت است اسارت ندارد” (امام خمینی)

بیوگرافی

یکم مرداد 1346 ، در شهرستا ن بم به دنيا آمد. پدرش علي، عضو كادر ژاندارمري بود و مادرش حوا نام داشت. دانش آموز دوم متوسطه در رشته انساني بود. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. بيست و یکم بهمن 1364 ، در فاو عراق بر اثر اصابت تركش به سر و دست، شهيد شد. مزار وي در زادگاهش واقع است.

جـزئیات شـهادت

تـاریخ شـهادت :
1364/11/21
کـشور شـهادت :
مـحل شـهادت :
فاو
عـملیـات :
والفجر8
نـحوه شـهادت :

اطـلاعات مـزار

مـحل مـزار :
وضـعیت پـیکر :
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
ردیـف :
شـماره :

تصویرمـزار

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *